خوب همون دیگه وقتی که همینجوری به قضیه نگاه کنی منطقی نیست به خاطر یه خواب یه ازدواج و بهم زد اما به عمق قضیه که ادم میره بهم نزدنش ریسک بزرگی ه ....اونم واسه ازدواج که کلا ریسکه

سعی کن خود تو شخصا خیلی نظرت رو بهش تحمیل نکنی بزار از سمت خانوادش تحت فشار بمونه نه اینکه فردا بگه توی زن داداش هم به من گفتی بهم بزن

چه میدونم والا ایشالا هر چی خیره براش پیش بیاد

نه بابا من غلط بکنم من واسه خانواده خودمم به زور نظر میدم اینم نظرم و پرسیدن تو دو جمله گفتم اخرشم گفتم خودت میدونی .....شوهرمم تو ماشین نظرمو پرسید بازم تو دو جمله گفتم وسلام .....

ار ه والا ایشالله هر جی به خیر و صلاحشه پیش بیاد

بهار هر وقت خوابت اومد بگو منو که میبینی ظهر خیلی خوابیدم .......

خخخخخخ آخه میدونی آدما به مشکل که میخورن میگردن دنبال مقصر غیر خودشون

خخخخخخ باشه میگم

اره میدونم الان فکر کردی دیشب چرا باباشهمه رو جمع کرده بود که خودش تنها تصمیم گیرنده نباشه

ینی هنوز تو بیمارستاننن

زنگ زدم اون وقتی گفت داره سرمش تموم میشه دیگه تا ببرتش خونه .......

ایشالله خیر جلوی پاشون بیاد

ببین از فکر خیال به چه روزی افتاده

الهی امین ........

الهی امین ........

فردا تنها میری سونو یا با شوهرت یا با مامانت

اره دیگه ......

نه با مامانم معطلی داره شوهری نمیتونه انقدر وایسه

بهارچند پریودی

ایشالله خبرای خوش بیاری