راستي هفته پيش پري شدم امروز تموم شد ٢٥روز از سقط گذشته بود از ماه بعد اون عرقيات و بخورم اشكال نداره؟

واااا چرا؟
خوب طاقت میاری
یه راه حل پیداکن که تغیرش بدی.ببین نقطه ضعفش چیه.
نزار بیترازاین ادامه بده

جواب آزمایشم رو آوردم خداروشکر قندنداشتم و نرمال بود

خدارو شكر منتظرم بزودي عكس بچه تو رو پروفايلت ببينم راستي اسمشو چي مي خواب بزاري؟نقطه ضعف نداره واقعا نميدونم چيكار كنم؟!

مگه نمیگی وقتایی که ازش دوری اذیت میشه.من جای توباشم یه هفته ای میرم خونه بابام.تا زنگم نزنه زنگ نمیزنم.مردا کافیه یه کم ازشون دور باشی

منم کلی واسه اتاق بچم بانمد عروسک و استیکرو حلقه درست کردم.خیلی خوشگل شدن

ناززی مبارکا باشه جوجه .شوهر شما که خوبه ستاره جون خواهرم الان خونه بابامه اگه بدونی خانواده شوهرش چه بلایی سرش آوردن.برادرشوهرش سیلی زده ب گوشش پرده گوشش پاره شده اونم دوتا گوشش.بدنشم کبوده.اونم سر چی مادرشوهرش ب دروغ موهای خودشو میکنه چنگ میزنه ب صورتش که چی. خواهرم کشتتش. نمیدونی چه طالگطایفه وحشتناکین

منم اون روز با آبجی کوچیکمو داداشم که 17و18سالشون بیشتر نیست رفتیم روستا دنبالش خواهرزاده شوهرش حمله میکنه ب داداشم منم زنگ زدم به پلیس پدری ازشون درآوردم که نگو

ولی چه فایده بابام نذاشت شکایتشون کنیم

حالا هم تو شهر پخش کردن که من پیرزنه رو کشتم الانم تو کماست پیرزنه ازماهم سالمتره نمیدونین چه زوری داشت دستامونو سفت گرفته بود تا خواهرمو نبریم.

خواهرمم دیگه نرفته و نمیره میگه یا خونه رو بیار شهر یا برو به درک.که البته نمیاد برادراش نمیزارن و مادرشوهرش. چندباری با حیله میخواستن ببرنش ما نمیزاشتیم

اینا خلاصه ماجراست نمیدونی چ سختیایی کشیدیم

امشبم با داداشم داشتم میومدم خونه چادرم لای زنجیرش گیر کرد خوردم زمین خدارو شکر سریع وایساد سمت چپم کمی کوفتگی دارمو خراش. خداروشکر که همیشه موقع خروج از خونه و هرجایی آیت الکرسی میخونم دقیقا چند دقیقه قبلش داشتم فکر میکردم الان ه که چادرم لای چرخ گیر کنه بیوفتم ولی گفتم بیخیال

وای فانوس جون خدا بد نده.این مدت نبودی خیلی اتفاقات بدی واست افتاده.
خدا واسشون بد کنه عوضیای کولی.
ایشالا همین بلا سر دختر خودشون بیاد.خدا واسشون نسازه.الان خواهرت چطوره؟؟

الان خودت چطوری؟؟؟

خودم حوبم خداروشکر خواهرمم بهتره. امروز داداش دامادمون رفت رو مین درسته بد کردن ولی راضی نبودیم اینجوری شه البته ای کاش بلایی سر اون پیرزن و پسرش که ب خواهرم زد می ومد البته جانی نه جوره دیگه

چون حاضر بودن دست بزارن رو قران و دروغ بگن.یکی از برادراش تو دادگاه همین کارو کرد شهادت دروغ داد دست رو قرآنم گذاشت اونم بخاطر 100تومن.البته واسه یکی دیگه نه ما

خواهر دست گلمو دادیم به دهاتیای بی دین و کافر. بیچاره راضی نبود 19سالشم بیشتر نبود. ما تو این شهر غریبیم هیچکسیو نداریم ولی خدا باهامونه

روستاشون همه دختراو نوه ها و فامیلای خودشونن هنه هم تو زندگیشون دخالت میکنن حتی نوه هاش ک تو شهرن

وای یعنی مرد؟؟
دیدی خدا میدونه چه جور حق بنده هاش روبگیره.
بزار بفهمن ناحق بی جواب نمیمونه.عوضیا.