Loading...

  • +2
    مامان طلا
    مامان طلا
    سه شنبه 27 خرداد 1393 - 01:35

    میخواهم مسلمان شوم (7010 بازدید)

    به نام خالق هستی
    سلام دوستان
    بیان به هم کمک کنیم که بهتر بندگی خداوند به جا بیاریم
    و به همدیگه توی این مسیر کمک کنیم
    و همراه هم باشیم
  • +2
    مامان رز
    مامان رز
    پنجشنبه 29 خرداد 1393 - 08:18
    سلام @};-
    سایت من نبض زندگی ما رز بانو
  • مامان طلا
    مامان طلا
    شنبه 31 خرداد 1393 - 05:39
    ماخذ : کتاب ناگفته های عارفان ج 2 و کتاب روح مجرد
    نکاتی که در پیش رو دارید به هیچ رو نمی تواند حتی گوشه کوچکی از زندگی موحد کبیر جناب سید هاشم حداد را بازگو کند .
    بیشترین مطالبی که به دست ما رسیده توسط علامه طهرانی و در کتاب روح مجرد آمده است .
    در این بخش صرفا به دلیل ذکر خیری از جناب حداد گوشه های کوچکی از این مطالب با استفاده از نثر و ویرایش مجموعه ناگفته های عارفان آمده است .
    hekayat_hadad.gif
    تولد و والدين
    جناب حاج سید هاشم موسوی حداد در سال 1318 ق. در کربلا چشم به جهان گشود.
    پدرش سید قاسم و مادرش زنی از قبیله جنابی های کربلا به نام هدیه می باشد.
    جدش سید حسن از شیعیان هند بوده و به کربلا مهاجرت کرده است. در آنجا به سقایی مشغول و به حیا و پاکدامنی زبانزد بوده است.
    از حکایتهای عبرت آموزجد ایشان آنکه:
    اعراب غیرتمند اطراف کربلا بعضی اوقات زنان خود را به همراه آقا سید حسن به کربلا می فرستادند تا لوازم مورد نیاز را تهیه کنند.
    در تمام راه تا شهر کربلا حتی یک بار هم بی اختیار نگاه سید حسن به آنها نمی افتاد و این نشان از شدت احتیاط و توجه وی داشت. ایشان در کربلا خانه ایی را سقایی می کرد به قدری در هنگام آب رسانی خویشتن دار بود که از وقت داخل شدن به منزل تا خارج شدن سرش را به طرف دیوار بر میگرداند تا زنی را نبیند خواه در آن منزل کسی باشد یا نباشد.
    %5E.gif
    a00.jpg
    تحصیل
    عارف فرزانه حاج سید هاشم پس از رشد و شکوفایی، در همان کربلا مشغول تحصیل شد. درسهای طلبگی را تا سیوطی خواند. سپس راهی دیار مولی الموحدین، امیرالمؤمنین علیه السلام شد. ؛ تا علاوه بر تحصیل، از محضر عارف کامل و بی بدیل، میرزا علی قاضی طباطبائی تبریزی، استفاده و همچنین در مدرسه هندی نجف خدمت کند.
    i3.jpg
    آیت الله سيد علی قاضی طباطبائی تبریزی
    ملاقت با استاد
    یکی از بزرگان می فرمود:
    از خود آقا سید هاشم حداد شنیدم که فرمود مضطرب و سرگردان بودم و برای یافتن استادی که در مدرسه هندی تدریس داشت و معروف به میرزا علی آقا قاضی بود به نجف اشرف رهسپار شدم وقتی داخل مدرسه هندی شدم، نگاهم به سیدی افتاد که در روبروی در ورودی نشسته بود.
    به محض نگاه کردن به وی اضطراب از دلم رفت.
    آیت الله تهرانی می نویسد:
    ایشان پس از ورود به مدرسه هندی بی اختیار به سوی علامه قاضی رفته و پس از سلام دستش را می بوسد و آیت الله قاضی نگاهی به او کرده، می گویند: سید هاشم! رسیدی؟
    وی در آن مدرسه حجره ای گرفته و از آن موقع شاگردی در نزد استاد را شروع کرد. وی تا پایان عمر آیت الله سید علی قاضی تحت تربیت آن فرزانه عصر بود.
    سید هاشم در مدرسه هندی در حجره ای ساکن بود که سید بحرالعوم در آن ساکن بوده است.
    علامه قاضی بسیار به حجره ایشان می آمدند و گاهی می گفتند امشب حجره را خالی کن که می خواهم تنها در آن بیتوته کنم. این خود نشان از نورانیت این حجره شریف دارد و خداوند توفیق سکونت در آن را نصیب حاج سید هاشم کرده بود.
    مرحوم سید هاشم حداد یکی از شاگردان برگزیده اخلاقی آیت الله سید علی قاضی بود .
    وی پس از استفاده و خوشه چینی از خرمن معارف و علوم با توشه ای از تهذیب و معنویت به دیار خود، کربلای حسینی، بازگشت کرده و در آنجا تشکیل خانواده داده و به شغل نعل بندی پرداخت.
    %5E.gif
    fath.gif
    مهارت در علوم
    موحد کبیر آقا سید هاشم حداد در علوم عرفانیه و مشاهدات ربانیه، استاد کامل بود و بسیاری از کلمات محیی الدین عربی را رد و به اصول آن اشکال می نمود.
    از مشکل ترین مطالب و « منظومه» حاجی و «اسفار» آخوند و «شرح فصوص الحکم» و «مصباح الانس» و «شرح نصوص» اگر از ایشان سئوال می کردیدید می دیدید در چه افقی هستند.
    جامعیت آیت الله قاضی
    جناب حداد می فرمود:
    مرحوم علامه قاضی یک عالمی بود که از نظر فقاهت، فهم روایت و حدیث، تفسیر و قرائت قرآن بی نظیر بودند. و در مجالس که شرکت می کردند کمتر قاری قرآنی بود که جرأت خواندن پیدا کند چرا که اشکالات تجویدی و قرائتشان را می گرفت.
    ایشان می فرمود: از صدر اسلام تا کنون کسی به جامعیت علامه قاضی نیامده است.
    %5E.gif
    hadad1.jpg
    نماز عيد فطر به امامت جناب سيد هاشم حداد - ره
    برخی حالات عرفانی
    مردان خداکیش وقتی قدم در راه می گذارند مراحلی را طی می کنند و در هر منزل حالی دارند و با دقت استاد و همت شاگرد است که این مراحلبه درستی پیموده می شود.
    آقا سید هاشم حداد در باره برخی حالات خود می گفت:
    بعضی وقتها چنان سبک و بی ثر می شوم؛ همانند پر کاهی که روی هوا می چرخند و گاهی چنان از خودم بیرون می آیم که گویی همچون ماری هستم که پوست عوض کرده، من چیزی دیگرم و بدن و اعمالش چیزی دیگر، همچون پوست مار که اگر کسی نداند پندارد خود مار است.
    در هر لحظه علومی بسیار عمیق و بسیط و کلی بر من می گذرد و چون لحظه ای بعد بخواهم به آن توجه کنم می یابم که فرسنگها از من دور شده است.
    بسیار شده که به حمام رفته ام و موقع بازگشت لباس را وارونه پوشیده ام. موقع رفتن به حمام، حمامی اشیاء و پولها را می گرفت و موقع بازگشت پس می داد.
    روزی پولهایم را به او دادم و پس از حمام کردن درخواست پول را نمودم شاگرد حمامی که بجای حمامی نشسته بود گفت چقدر بود گفتم دو دینار گفت ولی اینجا سه دینار است. گفتم مرا معطل نکن یک دینارش را بردار و دو دنیار را به من بده، حمامی که متوجه شده بود، آمد و جویای جریان شد. سپس گفت من خودم سه دینار از او گرفتم، همه را به او بده. به حرفهای این سید هیچ وقت گوش نکن که معمولا گیج است ! و حالش خراب می باشد.
    باز جناب سید هاشم حداد نقل کردند:
    دختر دو ساله ای داشتم که از دنیا رفت. در آن زمان بنده حالی داشتم که مرگ و حیات را تشخیص نمی دادم و برایم مساوی بود.
    چون جنازه را به همراه پدر زنم برای غسل و کفن و دفن بردیم، من گریه نمی کردم؛ ولی او خیلی گریان بود و می گفت: این پدر عجب سنگ دل و بی رحم است و به همین علت مدتی با بنده قهر بود.
    جناب حداد نوه ای نیز داشتند، که شبیه مرحوم علامه قاضی بود و بسیار به او علاقه داشت.
    این کودک نیز به علت بیماری که در اثر مشکلات و سختی های زندگی بوجود آمده بود از دنیا رفت و آقا بدون اختیار اشکشان سرازیر می شود.
    علامه تهرانی می گوید: به آقا گفتم مگر میل به حیات این طفل نبود تا خداوند اراده حیات کند و مرگ را برگرداند. فرمودند: آری! اما بعضی اوقات امر از آن طرف غلبه می کند و میل و اراده را از ین طرف می رباید.
    %5E.gif
    ezat_allah.gif
    شرایط زندگی
    حاج سید هاشم حداد، زندگیش با فقر و سختی می گذشت.
    حدود دوازده سال در منزل پدر زن خود زندگی می کرد. چنان زندگی زاهدانه داشت که می گوید ما زیرانداز و روانداز نداشتیم و در سرما برای گرم نگهداشتن خود، نیمی از زیلوی کف پوش اتاق را به روی خود می انداختیم.
    ایشان با جدیت مشغول کار بود؛ ولی مراجعه فقیران و نسیه دادن به مشتریها که گاهی بر نمی گرداندند و نصف کردن در آمد با شاگرد خود، چیزی برای وی باقی نمی گذاشت.
    حال ایشان به گونه ای بود که نمی توانست بر خلاف این رویه عمل کند؛ چرا که استفاده از محضر استاد عارف علامه قاضی چنین اجازه ای به ایشان برای جمع مال و رد فقیر و نسیه ندادن به ایشان نمی داد.
    ایشان به نیازمندی که می رسید، دست در جیب می کرد و بدون شمارش پول می داد و گاهی هر چه داشت به آن مستمند می داد.
    از خدمت کردن به دوستان بسیار خوشحال می شد و از هیچ کاری چه تهیه کردن غذا، شستن ظرف ها و جارو کردن اتاق فروگذار نمی کرد. در هدیه دادن دست بازی داشت و به دوستان هر چه بود می داد. سجاده، تسبیح، انشگتر. به طور معمول از فروشندگان فقیری که کنار صحن می نشستند، خرید می نمود و همیشه از عطر استفاده و اغلب در اتاقش عود روشن می نمود. غذایش نان با کمی سبزیجات بود.
    %5E.gif
    zekrallah.jpg
    نیایش
    شبها که معمولا همه خواب بودند حاج سید هاشم حداد به نیایش می پرداخت.
    شبها تقریبا خواب نداشت؛ با صوتی دلربا قرآن می خواند و به قرائت قرآن با صدای حزین بسیار علاقه مند بود. اول شب کمی استراحت می کرد و سپس برای مناجات بر می خاست؛ چهار رکعت نماز می گذارد، که مدتی طول می کشید. سپس رو به قبله حال تفکر و توجه مدتها می نشست. سپس قدری استراحت می نمود و دو باره نماز می خواند. تا نزدیک اذان صبح، همین رویه ادامه داشت.
    علامه تهرانی می گوید:
    در ماه رمضانی که خدمت جناب حداد بودم در جلساتی که شبها داشتند، یکی از شاگردان ایشان که در مکاشفه برایش باز بود؛ بسیار منقلب بود و شور و وله و آتش داشت.
    چنان می گریست، که دیگران را تحت تأثیر می گذاشت و گریه هایش از ساعت می گذشت. چشمانش سرخ و متورم می گشت. یک بار جناب حداد به بنده فرمود:
    سید محمد حسین این گریه ها و این حرقت دل را می بینی؟ من صد برابر او دارم؛ ولی ظهور و بروزش به گونه دیگر است.
    علاقه به شعر
    سید هاشم به شعر علاقه مند بود و اشعار مغربی، مولوی، ابن فارض و گاهی حافظ و بابا طاهر را میخواند. وی گاهی کتاب فتوحات مکیه محیی الدین عربی را مطالعه می نمود و با حال خود تطبیق می کرد در بعضی مراحل اشکالی نمی دید و می گذشت و در برخی اشکالی بر آن داشتند و در آن مسئله چند روزی تأمل می کرد تا حقیقت را بیابد و با حال خود می سنجید و سپس آ نرا رد یا قبول می کرد.
    %5E.gif
    ali__ebne_abitaleb_a.jpg
    دیدار دو یار
    همیشه گفتگوی بزرگان زبانی نیست و بسیار می شود، که با دل با هم راز ها دارند و سخن ها می گویند.
    عارف بالله، سید هاشم حداد، در سفر قم به دیدار علامه طباطبائی می روند و پس از سلام و معانقه و احوال پرسی مجلسشان حدود یک ساعت طول می کشد، که هیچ سخت و گفتاری رد و بدل نمی شود و هر دو بزرگوار ساکت بودند.
    البته این ظاهر امر است. اما در باطن و آنچه از تماشای چهره همدیگر استفاده میکردند، حقایقی است که از افق فکر و علم ما خارج است و جز خداوند و رسول و اولیای او کسی مطلع نیست.
    %5E.gif
    بر ملا شدن سر
    کتمان سر، و به اصطلاح کتوم بودن، یکی از شرایط و ویژگیهای پویندگان راه حقیقت است. شاگردان مکتب توحید اگر سر را هویدا کنند، گرفتار شوند و چه بسا سالها در معنویت عقب بیفتند.
    استاد کامل میرزا علی آقا قاضی به حاج سید هاشم حداد می گوید:
    سید هاشم! سر را فاش مکن که گرفتار می شوی! روزی می رسد، که از اطراف و اکناف بیایند و عتبه درت را ببوسند. من در تمام مدت عمر یک بار آن هم در حقیقت به واسطه محذور و حیا سری را فاش کردم و تا کنون که ده ها سال از آن می گذرد، گرفتار آنم.
    %5E.gif
    fahadeth01.jpg
    پس کی نماز می خوانی؟
    در زمانی که جناب سید هاشم به ایران سفر کرده بود، شهید مطهری با ایشان ملاقات خصوصی داشت. ساعتی با هم بحث می کنند.
    موقع برگشت، شهید بزرگوار با شادابی می گوید: این سید حیاتبخش است.
    در دیدار بعدی، استاد مطهری از ایشان درخواست دستورالعمل می نماید. سید عارف نیز دستوراتی به ایشان می دهد.
    این دیدارهای پر خاطره می گذرد تا اینکه شهید مطهری سفری به عتبات عالیات می کند. در آنجا چند بار به خدمت حاج سید هاشم می رسد.
    استاد مطهری می گوید:
    یک بار که به دیدن ایشان رفتم از من سؤال کردند: نماز را چگونه می خوانی؟ گفتم با توجه کامل به معانی و کلمات آن، نماز را میخوانم.
    ایشان فرمودند: پس کی نماز می خوانی؟ در نماز توجه ات فقط به خدا باشد و به معانی توجه مکن.
    حضرت سید هاشم به شهید مطهری علاقه مند بود و وقتی خبر شهادت ایشان را شنید، متأسف گردید.
    %5E.gif
    toa.gif
    نترس! همه جا با توام
    روزی حاج حبیب سماوی جوانی را که زیر نظر او تربیت می شد و حالات خوشی پیدا کرده و اهل مکاشفه گشته بود؛ به نزد عارف فرزانه حاج سید هاشم می آورد، تا به دست استاد بسپارد.
    جوان از مکاشفات قوی خود سخن می گوید که مرا به مراحل صعود می دهند؛ که از شدت جلال تحمل آن برایم سخت است و ترس مرا فرا می گیرد و چه بسا این ترس موجب توقف و عدم حرکت من می گردد. حضرت حداد فرمودند: هیچ خوف نداشته باش! هر جا می خواهند ببرند. من با تو هستم.
    %5E.gif
    alhamde_n_1.jpg
    اسرار سفر
    مرحوم آیت الله انصاری همدانی در سالهای آخر عمرشان با اینکه بیماری داشتند سفری به پاکستان می نمایند .
    از آقا سید هاشم حداد این موضوع پرسیده شد. فرمودند: سفر این بزرگوار دو گونه است: یا اینکه در آن نواحی عاشق دلسوخته ای است که درمان درد هجران او در عالم توحید به دست این مرد می باشد. خداوند او را مأمور می کند که از آن دلسوخته دستگیری نماید و یا به این علت است که بناست در آن منطقه عذابی فرود آید.
    خداوند این بنده را امر می نماید که از آن محل عبور کند و به برکت نفس رحمانیه این بنده، خداوند عذاب را از اهل آنجا بر می دارد.
    %5E.gif
    فروتنی
    روزی آقای حداد بیمار می شود. وی را برای معاینه به نزد پزشک می برند. دکتر میگوید این سید قلبش به شدت در فشار است. جویای علت می شود. دوستی که همراه ایشان بوده، به مزاح می گوید این سید اموال بسیار داشته که همه به غارت رفته است و از این جهت غصه دار می باشد.
    دکتر که مشغول معاینه است می گوید: ای سید! چرا غصه داری! غم مخور! دنیا این قدر هم اهمیت ندارد که انسان بواسطه از دست رفتن مالش سلامتی خود را بدهد.
    شما سید هستی و خداوند عمر طولانی به شما عنایت کرده است. چند روزی هم مالت تلف شود؛ این که غصه ندارد.
    سید هاشم همین طور به سخنان دکتر گوش می داد و هیچ نمی گفت. فقط در موقع بازگشت به دکتر گفت از نصایح مشفقانه شما متشکرم.
    %5E.gif
    hadad2.jpg
    مرحوم سید هاشم حداد همراه قرآن در دست
    مقام صبر
    مادر زن حاج سید هاشم یکی از زنان نیرومند، پرخاشگر و تندخو بود و بسیار سید هاشم را اذیت می کرد.
    وی روزی به خدمت علامه قاضی می رسد و می گوید:
    آزار زبانی و کارهای مادر زنم بی حد شده است و صبر من نیز تمام؛ می خواهم که اجازه بدهید، زنم را طلاق دهم.
    ایشان فرمودند: آیا همسرت را دوست داری؟
    گفتم: بله.
    فرمودند: زنت نیز تو را دوست دارد؟
    گفتم: آری.
    فرمودند: هرگز راه طلاق نداری! برو و صبر پیشه کن! تربیت تو به دست زنت می باشد.
    جریان گذشت و بنده طبق دستور استاد عمل می نمودم؛ تا اینکه یک شب تابستانی که خسته و گرسنه و تشنه به منزل آمدم؛ مادر زنم از شدت گرما لب حوضچه نشسته و بر روی پاهایش آب می ریخت.
    با ورود من، ناسزا و فحش شروع شد. بنده هم تا این وضعیت را دیدم، داخل اتاق نرفتم و از راه پله ها به سوی بام حرکت نمودم. ولی او دست بردار نبود صدایش همین طور بلند و بلندتر می شد؛
    حتی همسایه ها نیز می شنیدند.
    تا اینکه صبرم تمام شد. کلام استادم در مقابل دیدگانم بود. بی آنکه جوابی بدهم، به پایین آمده از خانه خارج شدم.
    در کوچه و خیابان بدون هدف و ناراحت می گشتم؛ ناگهان حالتی نورانی پیش آمد و دری بر رویم باز شد؛ دیدم من دو تا شده ام یکی سید هاشمی که مورد ناسزا و فحش واقع شده و دیگری من که بسیار عالی و مجرد می باشم و نه ناسزا به او گفته شده و نه به او می رسد.
    این اولین تجردی بود که در کربلا برایم پیدا شد. و این در برایم باز نشد مگر به خاطر تحمل و صبر و اطاعت از استاد، که اگر نبود، آن غمناکی ها و پریشانی ها همچنان بود .
    %5E.gif
    ali_ali.gif
    غصب منزل
    در زندگی اولیا خدا رموز بسیار نهفته است .
    سید عارف حداد، منزلی داشت که آن را پدر همسرش به خاطر علاقه ای که به سادات داشت به دخترش هبه کرده بود.
    پس از فوت، شوهر خواهر زن حداد به نام حاج صمد دلال که فردی ثروتمند بود وصیت را انکار نمود و میان این منزل کوچک دیواری را با کمک حکومت بنا نمود به طوری که منزل جناب حداد در ورودی و دستشویی نداشت و خانواده ایشان به وسیله نردبان رفت و آمد میکردند.
    مرحوم قاضی از غصب نیمه این منزل، و سپس ساختن و تحویل دادن آن به ایشان خبر داده بود.
    %5E.gif
    hoo02.gif
    مقام توحیدی
    جناب حداد روزی با دوستانش به سمت کاظمین در راه بودند.
    در بین راه راننده برای گرفتن کرایه به ایشان مراجعه کرد.
    سید هاشم می گویند ما پنج نفر هستیم.
    راننده می گوید شما شش نفرید. حاج سید هاشم باز می شمارد و می گوید نه خیر! ما پنج نفر هستیم. دوستان ایشان متوجه جریان می شوند، ولی حرفی نمی زنند تا ماجرا کشف شود.
    راننده باز اصرار میکند و او نیز حرف خود را می زند.
    راننده می گوید آخر تو خودت را حساب نمی کنی ولی ایشان چنان غرق عالم توحید بوده که نمی توانسته خود را به حساب آورد. تا اینکه دوستان از ایشان خواهش می کنند که شما خودتان را هم حساب کنید و این راننده درست می گوید و می خواهد کرایه شش نفر را بگیرد.
    وی نیز برای اینکه خواهش دوستان را رد نکند، کرایه شش نفر را می دهد.
    خودشان می فرمودند: در آن موقعیت به هیچ وجه نمی توانستم خودم را به حساب آورم و آن کرایه را نه عینی که جهت تعبد سخن دوستان دادم.%5E.gif
    tehrani_alame.jpg
    مرحوم علامه سيد محمد حسين حسينی طهرانی
    مفسر الهی
    علامه تهرانی
    می فرمود:
    در مدتی که استاد در مشهد مشرف بودند؛ به بنده فرمودند تفسیر سوره توحید بگویید.
    بنده که نه مطالعه ای و نه کتابی همراه داشتم، تفسیر را شروع نمودم. فکر می کردم در همان جلسه تمام می شود؛ ولی یازده جلسه طول کشید و حیران بودم؛ مطالبی که نه خوانده ام و نه گفته ام و نه شنیده ام بیان می شود.
    معلوم بود که جناب سید هاشم تصرف نموده و القاء می نمایند و بنده همچون بلندگویی می باشم که آن معانی را ابراز می کند. افسوس می خورم که چرا در آن زمان تفسیرها ضبط نشد.
    %5E.gif
    sheikhan.jpg
    نمای عمومی قبرستان شيخان - قم - عکس : سایت صالحين
    نورانیت شیخان
    مرحوم آقای حداد از قبرستان شیخان قم بسیار خشنود بودند و می فرمودند بسیار پر نور و برکت است و خدا می داند، چه نفوس پاک و طیبی در آن مدفون است.
    پس از قبر حضرت معصومه علیها السلام که فضای قم و اطراف آن را نورانی و سبک کرده است و به واسطه برکات آن بی بی، گویی خستگی از زمین قم برداشته شده است؛ هیچ مکانی در قم به اندازه این قبرستان، نورانی و با رحمت نیست و سزاوار است، طلاب بیشتر توجه داشته باشند و نگذارند این آثار محور و دستخوش فراموشی شود.%5E.gif
    noor_ala-noor2.jpg
    عنايت الهی
    آقا سید هاشم حداد نقل می کردند :
    در زمانی که ساکن منزل پدر زنم بودم، یک شب که برای تهجد بلند شدم، کاسه چینی پر از آب خنک در بالای سرم بود. بدون اختیار پا به روی کاسه گذاشتم و شکست.
    من تکانی خوردم که ای وای! فردا مادر زنم چه بلایی بر سر من می آورد. همین که ذهنم گذشت، دیدم کاسه درست گشت و تمام آبهایش به درون کاسه برگشت.%5E.gif
    isfah_an.jpg
    صفای اصفهان
    آقا سید هاشم در سفری که به اصفهان داشتند؛ فرمودند:
    اصفهان را دو چیز صاف نگه داشته است: یکی وجود موحدان و عارفان و حکمای اسلام که در مدت قرون متمادی در این قبرستان تخت فولاد آرمیده اند و دیگری وجود دختران جوان معصوم که شبها سجاده هایشان را برای عبادت و طاعت خداوند پهن می کنند.
    هیچ جا من به قدر اصفهان دختران متهجد ندیده ام. جانهای پاک ایشان در شبها، فضای اصفهان را به صورتی دیگر در می آورند.%5E.gif
    slimi_n_03.jpg
    جانهای پاک
    علامه تهرانی می گویند:
    یک روز با ماشین دوستی به همراه جناب حداد به جایی می رفتیم.
    در بین راه چون آن دوست در دانشگاه تهران کاری داشت، در کناری ماشین را نگه داشت و به دنبال کارش رفت. آقا در این حین خيلی خوشحال شدند و فرمودند:
    عجب جانهای مستعدی از جوانان، در این محیط می باشد! حیف است که انسان نمی تواند لب بگشاید و از اسرار و مخفیات پرده بر دارد!%5E.gif
    faraj_3.gif
    یا صاحب الزمان
    آقا سید هاشم در گفتارشان و تغییر از حالتی به حالتی کلمه یا « صاحب الزمان » را خیلی بر زبان جاری می کردند.
    یک روز فردی از ایشان پرسید. آیا شما خدمت حضرت ولی عصر ارواحنا فداه رسیده اید فرمودند:
    کور است هر چشمی که صبح از خواب بیدار شود و در اولین نظر نگاهش به امام زمان نیفتد.
    %5E.gif
    ghader0.gif
    نصایح
    راه معنویت، ایثار و از خود گذشتگی می خواهد.
    اما بعضی از رفقای ما سستی می کند و حاضر به انفاق نیستند و لذا متوقف می مانند.
    من برای ملاقات و دیدار آنها زیاد به کاظمین می روم و شبها و روزها میمانم اما این کافی نیست. زیرا در مجالس انس پیوسته ذکر جمال می شود و نشاطی حاصل می گردد. اما همین که بخواهم گوشی از کسی بگیرم، همه فرار می کنند و کسی باقی نمی ماند.
    بالاخره بدون جلال که کار تمام نمی شود. و لذا من در کار بسیار از آنها متحیرم. آنگاه با چه لطایف الحیلی و چه رمزهایی که نه کاسه بکشند و نه دست بسوزد باید بعضی از اوقات، آنان را وادار به امر خلاف میلشان کنم تا فی الجمله تمکین پیدا نمایند و راهشان استوار گردد.
    همچنین می گفتند :
    در هر حال با خدا معامله کن. به این معنی که معامله با خلق خدا، معامله با خدا است. باید متوجه بود که عیال و اولاد و همسایه و شریک و مأمومین مسجد همه مظاهر اویند.
    اگر با مردم یا با فرزندان خود دعوا می کنی ظاهری و غیر واقعی بکن که نه خودت اذیت شوی و نه به آنها صدمه ای برسد. اگر جدی دعوا کنی، برای طرفین صدمه دارد. عصبانی جدی هم برای تو ضرر دارد و هم برای طرف.
    تو که از دست مردم فرار می کنی برای آن است که اذیت آنها به تو نرسد، یا اذیت تو به آنها نرسد. صورت دوم خوب است نه صورت اول و صورتی بهتر نیز هست و آن اینکه خود و دیگران را نبینی.
    باز از سخنان اوست که:
    فرزندان و اهل بیت را عادت دهید که بین الطلوعین بیدار باشند. دعاها و توسلات خوب است ولی باید انسان اثر را از خدا بداند و از خدا بخواهد.%5E.gif
    دام های سیر الی الله
    آقا سید هاشم حداد می فرمود:
    روزی برای دیدن شخصی در کاظمین به مسافرخانه اش رفتم، دیدم پس از تعداد زیادی که به حج رفته بود باز عازم سفر حج می باشد، به وی گفتم: تو که هر روز کربلا می روی، مشهد می روی، مکه می روی، پس کی به سوی خدا می روی، وی خوب حرف مرا درک کرد ولی خود را به نادانی زد و با خنده ای درخواست دعای سفر از من کرد و رفت.
    بعضی از مردم حتی برخی از کسانی که ادعای سلوک دارند مقصود واقعیشان از این مسافرتها خدا نیست و برای انس ذهنی به مدارک خود و سرگرمی با گمان و خیال و پندار و شاید برای به دست آوردن مدتی مکان خلوت با همراه و یا دوستان خود به آن مکانهای مقدس مسافرت می کنند! و چون به دنبال خدا نرفته و نمی خواهند بروند، از آن مشرب توحید نمی نوشند و از آب ولایت جرعه ای بر کامشان ریخته نمی شود و تشنه کام باز می گردند.
    به همان حکایات و احوال اولیا سرگرم و با اشعار عرفانی و دعاها و مناجاتهای صوری بدون محتوا عمر خودشان را به پایان می رسانند.%5E.gif
    fan_02.jpg
    اجابت دعوت حق
    عارف کبیر و موحد بی نظیر جناب سید هاشم حداد به بیماری مبتلا شد و نزدیکان هر چه تلاش کردند سودی نکرد خود آقا می فرمود: حال من خوب است شما چرا اینقدر خود را به زحمت می اندازید. ولی نزدیکان تحمل نداشتند. ایشان را در بیمارستان کربلا بستری کرده تحت معالجه طبیب مخصوص خودشان، سید محمد شروقی قرار گرفت.
    روز دوازدهم رمضان حدود سه ساعت به غروب آقا می فرماید: مرا مرخص کنید! سادات در منزل، منتظرم می باشند.
    دکتر می گوید: امکان ندارد.
    آقا می گوید: تو را به جده ام فاطمه زهرا علیها السلام قسمت می دهم! بگذار بروم؛ سادات منتظر هستند و من تا یک ساعت دیگر از دنیا می روم.
    دکتر با شنیدن قسم، او را مرخص می نماید. ایشان به منزل می آیند. جمعی آنجا بودند و در مورد آیه «انا سنلقی علیک قولا ثقیلا» از آقا می پرسند. وی می فرماید: جبرئیل در برابر عظمت رسول الله ثقلی ندارد تا از آن تعبیر به قول ثقیل گردد. مراد از قول ثقیل، اوست.
    «لا هو الا هو».
    بعد درخواست حنا میکند و به رسم دامادها حنا می بندد و می گوید اتاق را خلوت کنید و رو به قبله می خوابد.
    لحظاتی می گذرد و اطرافیان وارد اتاق می شوند می بینند ایشان جان به جان آفرین تسلیم کرده است.
    دکتر بر طبق گفته آقا، در همان ساعت به منزل ایشان آمد ودید حاج سید رو به قبله خوابیده است. گوشی را بر قلب او گذارده، می بیند قلب از کار افتاده است. گوشی را به گوشه ای پرت کرد و های های شروع به گریه می نماید.
    آقا را شبانه غسل و کفن کردند، جمعیت انبوهی غیر منتظرانه و نشناخته برای تشییع از کربلا و اطراف با چراعهای زنبوری آمدند. ایشان را پس از طواف در حرم حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام و حضرت اباالفضل العباس علیه السلام، در وادی الصفای کربلا در مقبره شخصی که برای ایشان تهیه شده بود، به خاک سپردند.
    این عبد صالح خدا بعد از 86 سال زندگی در این دنیا وظیفه انسانیت و عهد الهی را به انجام رساند و با کوله باری از بندگی و یگانه پرستی در دوازدهم ماه مبارک رمضان سال 1404 ق. به سوی معشوق رهسپار گردید.
    %5E.gif
    yarab_02.gif

    سایت صالحين
  • مامان طلا
    مامان طلا
    شنبه 31 خرداد 1393 - 05:46
    جمعه یعنی یک غروب وعده دار**** وعده ترمیم قلب یاس زار
    جمعه یعنی مادر چشم انتظار**** درهوای دیدن روی نگار
    جمعه یعنی یه سماء دلواپسی****می شود مولا به داد ما رسی
  • +1
    (سدنا)
    (سدنا)
    دوشنبه 2 تیر 1393 - 01:53

    خــــــــــــــــدا
    خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه تلفنش همیشه آنتن می دهد
    خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه شماره اش همیشه در شبكه موجود است
    خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه هیچ وقت پیغام no response to نمی دهد
    خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه هرگز گوشی اش را خاموش نمی كند
    خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه هیچ وقت ویروسی نمی شود و همیشه سالم است
    ...خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه هیچوقت نیازی نیست براش BUZZ بدهم
    خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه آهنگ حرف هاش همیشه من را آرام می كند
    خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه نامه هاش چند كلمه ای بیشتر نیست، تازه spam هم تو كارش نیست
    خدا را دوست دارم ، بخاطر اینكه وسط حرف زدن نمی گوید، وقت ندارم، باید بروم یا دارم با كس دیگری حرف می زنم
    خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه من را برای خودم می خواهد، نه خودش
    خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه همیشه وقت دارد حرف هایم را بشنود
    خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه فقط وقت بی كاریش یاد من نمی افتد
    خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه می توانم از یكی دیگر پیشش گله كنم، بگویم كه ....
    خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه همیشه پیشم می ماند و من را تنها نمی گذارد، دوست داشتنش ابدی است
    به خاطر اینكه می توانم احساسم را راحت بگویم، نه اصلا نیازی نیست بگویم، خودش میتواند نگفته، حرف ام را بخواند
    خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه به من می گوید دوستم دارد و دوست داشتنش اش را مخفی نمی كند
    خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه تنها كسی است كه می توانی جلوش بدون اینكه خجل بشوی گریه كنی، و بگویی دلت براش تنگ شده
    خدا را دوست دارم ، به خاطر اینكه ، می گذارد دوستش داشته باشم ، وقتی می دانم لیاقت آنرا ندارم
    خدا را دوست دارم به خاطر اینكه از من می پذیرد كه بگویم : خدا را دوست دارم
    خدایاازت ممنونم که نی نی سالم و صحیح بهم دادی
  • مامان طلا
    مامان طلا
    یکشنبه 8 تیر 1393 - 07:59
    مهساجون ممنون از پست زیبات @};-
  • مامان طلا
    مامان طلا
    یکشنبه 8 تیر 1393 - 08:05
    103835_793-600x330.jpg
  • +1
    عمه مهزيار جون و مامان پارسا جون
    عمه مهزيار جون و مامان پارسا جون
    یکشنبه 8 تیر 1393 - 08:09
    التماس دعا
    سایت من سکوت قلبم اين بار تو را بهانه کرده تو صداى تنهايى من باش بين اين همه آدم که مرا از خود نمى دانند تو فقط از آن من باش عشق من
  • مامان طلا
    مامان طلا
    یکشنبه 8 تیر 1393 - 08:11
    فرا رسیدن ماه ضیافت الهی بر دوستان خوبم مبارک
  • مامان طلا
    مامان طلا
    یکشنبه 8 تیر 1393 - 08:14
    حاجت روا بشی عمه مهزیار جون
    اللهم صل علی محمد و ال محمد وعجل فرجهم
  • مامان طلا
    مامان طلا
    یکشنبه 8 تیر 1393 - 08:15
    امام صادق-ع:
    خواب روزه دار عبادت،
    خاموشي او تسبيح،
    عمل وي پذيرفته شده
    و دعاي او مستجاب است."
  • مامان طلا
    مامان طلا
    یکشنبه 8 تیر 1393 - 08:16

    یا ایّها الذینَ آمنوا کُتِبَ عَلیکِم الصیامُ کما کُتِبَ علی الذینَ مِن قبلِکُم لَعَلَّکُم تَتَّقونَ»
    (قرآن کریم، سوره بقره، آیه 183) -
    ترجمه آیه: ای کسانی که ایمان آورده اید، روزه بر شما واجب شده است؛
    آنچنان که بر [امت های] قبل از شما واجب گردیده بود.
  • مامان طلا
    مامان طلا
    یکشنبه 8 تیر 1393 - 08:16

    ]در این ماه بر تمام مسلمانان واجب است که روزه بگیرند و علاوه بر آن اعمال مستحبی بسیاری وجود دارد که از جمله ی آنها می توان به تلاوت قرآن(که خواندن هر آیه در این ماه پاداشی معادل ختم قرآن در ماه های دیگر در نزد خداوند دارد.)،خواندن ادعیه(از جمله "یا عظیم و .." و ادعیه روزانه) و همچنین افطاری دادن اشاره کرد.خواندن نماز تراویح نیز که زمان آن بعد از نماز عشاءاست از عبادات مخصوص این ماه نزد اهل سنت میباشد. منابع :صحیحین امام بخاری و امام مسلم، مفاتیح الجنان،‌ تفسیر نمونه، ‌ج 1، ص 634؛ المیزان، ‌ج 2، ص 15
  • +1
    مامان طلا
    مامان طلا
    یکشنبه 8 تیر 1393 - 08:20
    fu431.jpg
  • مامان طلا
    مامان طلا
    یکشنبه 8 تیر 1393 - 23:20
    کاش در این رمضان لایق دیدار شویم


    سحری با نظر لطف تو بیدار شویم



  • مامان طلا
    مامان طلا
    یکشنبه 8 تیر 1393 - 23:24
    چرا برای نماز وضو می‌گیریم؟
    پاسخ: در روایتی داریم پیغمبر اکرم(ص) در سؤال آن شخص یهودی که از پیامبر(ص) فرمود:
    همین که شیطان به وسوسه برخاست و آدم(ع) را به آن درخت نهی شده نزدیک کرد و آدم به آن نگریست
    طراوت صورتش برفت پس ایستاد، این اولین گامی بود که به سوی گناه برداشته شد سپس درخت را گرفت و آن
    را شکافت و از آن خورد چون از آن خورد لباس‌ها از او پریدند و نور از بدنش برفت اینجا بود که آدم (ع) (پشیمان
    شده) دست خویش بر سر نهاد و گریست.
    چون خداوند توبه او را پذیرفت بر او و فرزندان او واجب فرمود که این چهار عضو را بشویند فرمود که صورت را
    بشویند زیرا آدم به آن درخت نگریست دست‌ها را تا آرنج بشویند زیرا دستان خویش به سوی گناه دراز کرد، سر
    را مسح کند زیرا دست خویش(هنگام پشیمانی و پیش از پذیرش توبه) بر فرق سر نهاد و فرمود که پاها را مسح
    کند زیرا که به سوی گناه برفتند.
  • مامان طلا
    مامان طلا
    یکشنبه 8 تیر 1393 - 23:25
    ramezan.com_namaz-8-300x210.jpg
  • مامان طلا
    مامان طلا
    یکشنبه 8 تیر 1393 - 23:27
    ramezan.com_namaz-3-300x212.jpg
  • مامان طلا
    مامان طلا
    دوشنبه 9 تیر 1393 - 01:01
    [-X





---

مشاوره، آموزش و ساخت فروشگاه اینترنتی