- +1
(خواننده خاموش بی ادب فضولی بسه) عضو
ارسالها: 5864
عضویت: 16 مهر 91چهارشنبه 19 مهر 1391 - 00:21 *-*حرفهای دلتنگیـــــــ *-* (10948 بازدید)
خیلی وقتا بهم گفتن چرا میخندی
بگو ما هم بخندیم ...
اما هرگز نگفتن چرا غصه میخوری
بگو ما هم بخوریم ...! (خواننده خاموش بی ادب فضولی بسه) عضو
ارسالها: 5864
عضویت: 16 مهر 91چهارشنبه 19 مهر 1391 - 00:22 چند وقتیست دیگر تشنه نمشوم
چون اشک هایم را مین نوشمشیرین خانومی ادیتور
ارسالها: 3035
عضویت: 29 اردیبهشت 91چهارشنبه 19 مهر 1391 - 00:26 قربونت بشم من
ایشالله که بزودی زود اشکهای شادیتو بنوشی عزیزممامان فاطمه عضو
ارسالها: 642
عضویت: 17 مهر 91چهارشنبه 19 مهر 1391 - 02:32 الهی فدات بشم ملیحممممممسایت من (خواننده خاموش بی ادب فضولی بسه) عضو
ارسالها: 5864
عضویت: 16 مهر 91چهارشنبه 19 مهر 1391 - 08:34 هییییییییییییییییییییییییی
امشب خیلی دلم گرفته
دلم میخواد بلنددد داد برنم
دنیا نکه دار خسته ام(خواننده خاموش بی ادب فضولی بسه) عضو
ارسالها: 5864
عضویت: 16 مهر 91چهارشنبه 19 مهر 1391 - 08:34 دیگه حسی برای نفس کشیدن نیسسسسسسسسسسسسسسسسسس(خواننده خاموش بی ادب فضولی بسه) عضو
ارسالها: 5864
عضویت: 16 مهر 91چهارشنبه 19 مهر 1391 - 08:35 خدیا میدونم دارم از کوجا میخورم
منو ببخش(خواننده خاموش بی ادب فضولی بسه) عضو
ارسالها: 5864
عضویت: 16 مهر 91چهارشنبه 19 مهر 1391 - 08:37 خدایا دسمو بگیرررررررررررررررررررررررررشیرین خانومی ادیتور
ارسالها: 3035
عضویت: 29 اردیبهشت 91چهارشنبه 19 مهر 1391 - 08:52 ملییییییییییییییییییییییییح
چی شده بگو دیگه**پریا** عضو
ارسالها: 2163
عضویت: 8 خرداد 91چهارشنبه 19 مهر 1391 - 15:54 سلاااام به ملیح جونم و شیرین عزیزمون**پریا** عضو
ارسالها: 2163
عضویت: 8 خرداد 91چهارشنبه 19 مهر 1391 - 15:54
می گویند : شاد بنویس ...
نوشته هایت درد دارند!
و من یاد مردی می افتم ،
که با کمانچه اش ،
گوشه ی خیابان شاد میزد...
اما با چشمهای خیس ...!
- +1
**پریا** عضو
ارسالها: 2163
عضویت: 8 خرداد 91چهارشنبه 19 مهر 1391 - 15:54
غریبه بود...
عادت شد...
عشق شد...
هستی شد...
روزگار شد...
خسته شد...
بی وفا شد...
دور شد...
بیگانه شد...
حسرت شد...
فراموش نشد...
فراموش نشد...
فراموش نشد ...
**پریا** عضو
ارسالها: 2163
عضویت: 8 خرداد 91چهارشنبه 19 مهر 1391 - 15:55
این روزها احساس می کنم وقتی می نویسم خدا چشمهایش را می گیرد و وقتی می خوانم گوشهایش را...صادقانه بگویم
فکر می کنم خدا هم از سادگی من و حرفهای تکراری ام خسته شده است....
- +1
**پریا** عضو
ارسالها: 2163
عضویت: 8 خرداد 91چهارشنبه 19 مهر 1391 - 15:55
انصـــاف نیـست کــه دنیــا آنقـدر کوچک باشد کــه آدم هــای تکــــــراری را روزی صـد بـار ببینی و آن قدر بزرگ باشد کــه
نتـوانی آن کسی را کـه دلت میـخواهــد حتــی یک بـار ببینـی....
**پریا** عضو
ارسالها: 2163
عضویت: 8 خرداد 91چهارشنبه 19 مهر 1391 - 15:55
خدایا حکمت قدمهایی را که برایم بر میداری آشکار کن تا درهایی را که به سویم میگشایی ندانسته نبندم و درهاییکه به رویم
میبندی به اصرار نگشایم
**پریا** عضو
ارسالها: 2163
عضویت: 8 خرداد 91چهارشنبه 19 مهر 1391 - 15:55
چگونه می شود از خدا گرفت چیزی را که نمی دهد ؟!!
می گویند قسمت نیست ، حکمت است.
من قسمت و حکمت نمی فهمم.
تو خدایی ، طاقت را می فهمی …!
**پریا** عضو
ارسالها: 2163
عضویت: 8 خرداد 91چهارشنبه 19 مهر 1391 - 15:56
خدایا.....
خط و نشان دوزخت را برایم نکش
جهنم تر از این جا جایی را سراغ ندارم
**پریا** عضو
ارسالها: 2163
عضویت: 8 خرداد 91چهارشنبه 19 مهر 1391 - 15:56
خـــــدایا میـــوه ی کــــدام درخـتـت را گــــاز بــــزنم کـــه از زمیـــن رانــده شـــوم؟
**پریا** عضو
ارسالها: 2163
عضویت: 8 خرداد 91چهارشنبه 19 مهر 1391 - 15:56
باران که می بارد...
دلم برایت تنگ تر می شود...
راه می افتم ...
بدون چتر...
من بغض می کنم ...
آسمان گریه
**پریا** عضو
ارسالها: 2163
عضویت: 8 خرداد 91چهارشنبه 19 مهر 1391 - 15:56
خدایا!!
دستم به آسمانت نمی رسد ، اما تو که دستت به زمین میرسد " بلندم کن"..!
**پریا** عضو
ارسالها: 2163
عضویت: 8 خرداد 91چهارشنبه 19 مهر 1391 - 15:57
روزی یکی دو پـــــــُــــــــک...
روزی یکی دو پِـــــــیــک...
روزی یکی دو پُـــسـت...
این است روزهای من...
آخرين وبلاگها