ای وااای. چه سخت ولی من مامانم الان اینجوری نیست.

بیهوشی کنن دیگه امپول اینا نداره؟

وای من که پدرم در اومد امپولارو به نخاع میزدن من گریه میکردم از اخر فقط داد زدم بس کنید منو کشتید بی هوشم کنید به درک فوقش میمیرم که دکتر یک امپول به سرمم زد بعد از 2ثانیه بیهوش شدم

پس منم همین کارو میکنم...

آره. مامانم هم به نخاع زدن میگفت خیلی سخته و دردناکه. میگفت چون بقیه دکترا میشناختنش روش نشده بخواد جیغ اینا بزنه. همه رو میریخته توی خودش

اره بی حسی خیلی بده من الان جای نخاعم کبود هنوز .ارزو جون بیهوشی یک امپول به سرمت میزنن تا 10بشماری بیهوش میشی

چقد بعده عمل به هوش اومدی؟

من ساعت 5بیهوش شدم ساعت 6.30 به هوش کامل شدم

حالا چرا سزارین؟

انشالله آرزو جون به سلامتی زایمان کنی

ولی یک چیزی بگم بخندید منو که اومد بیهوش کنه من با این دنیا خداحافظی کردم

مرسی ریحانه جون...
شبنم از طبیعی میترسم من خیلی بدنم ضعیفه تحمل دردشو ندارم...

وااای دیوونه. این چه فکری بوده آخه. نگاه کن چقدر ترسیده بودیااا

اره طبیعی که واقعا بده من جلوی چشم خودم طبیعی رو که دیدم از حال رفتم تازه بعداززایمانم بود

وای ریحانه من باکلی گریه رفتم اتاق عمل به همه گفتم من دیگه برنمیگردم

میگم ولی من با اینکه هنوز نی نی ندارم ترجیه میدم طبیعی زایمان کنم

شبنم حالا تو طبیعی میخواستی زایمان کنی

اره ولی غلط کردم

آخ آخ از دست تو. بیچاره پدر مادرت. شبنم عزیزم بیشتر همه چی رو بسپر به خدا. دیدی سالم برگشتین بیرون از اتاق عمل