مامان مریم و آرمان جون عضو
ارسالها: 0
عضویت: 23 فروردین 92چهارشنبه 1 آبان 1392 - 20:08 تربيت بچه اول سخت تر است يا آخر؟! (1024 بازدید)
شما هم اگر بيشتر از يک فرزند داريد،حتما به اين نکته توجه کردهايد که حساسيتهايي که در فرزند اول داشتيد در فرزند دوم نداريد يا با خودتان فکر کردهايد که بزرگ کردن فرزند دوم راحتتر از فرزند اول بوده است. آنچه مسلم است رفتار والدين با اولين فرزند خود با رفتاري که با فرزندان بعدي دارند، متفاوت است. به طور کلي والدين به اولين فرزند خود توجه بيشتري ميکنند و با او بيشتر حرف ميزنند، در مقابل از او توقع و انتظارات بيشتري هم دارند. روانشناسان معتقدند، فرزندان اول و دوم از نظر شخصيتي با يکديگر متفاوتند. برخي از اين تفاوتها بهدليل روش تربيتي متفاوتي است که والدين درپيش ميگيرند و بخشي هم به خود بچهها مربوط است. همين تفاوتها باعث ميشود ويژگيهاي شخصيتي منحصر به فردي را در بچهها شاهد باشيم. بهتر است بيشتر با اين تفاوتها آشنا شويد و با علم بر آنها رفتار خود را تنظيم کنيد.
اولين فرزند يک زن و شوهر به طور طبيعي نوعي تجربه براي والدين جديد است، ترکيبي از غريزه و آزمون و خطا
شايد اين موضوع باعث شود، والدين در بسياري از موارد به کتاب مراجعه کنند و براساس قوانين کتاب پيش بروند. بههمين دليل اين احتمال وجود دارد که کودک بسيار کمالگرا بار بيايد و تلاش کند نظر پدر و مادرش را جلب کند. اما زماني که پدر و مادر تصميم بگيرند فرزند دوم داشته باشند به دليل تجارب زيادي که در فرزند اول کسب کردهاند روش ديگري اتخاذ ميکنند. هرچند اين امکان وجود دارد که به فرزند دوم کمتر توجه شود زيرا 2 فرزند در رقابت براي جلب توجه والدين هستند. آنها از فرزند دوم نميخواهند کمالگرا باشد اما او ناخودآگاه در رقابت با فرزند بزرگتر در اين موضوع قرار ميگيرد.
فرزند اول مسئوليتپذير است
ويژگيهاي فرزند اول: او مسئوليتپذير، وظيفهشناس، منظمآگاه، محتاط وکنترلگر است
گاهي در نقش موش آزمايشگاهي است: پدر و مادر در برخورد با اولين فرزند تجربه کافي ندارند و با توجه به ذوق و شوقي که براي به دنيا آوردن او از خود نشان ميدهند گاهي روشهاي درست تربيتي را براي کودک اجرا نميکنند و بعدها که با مشکلات تربيتي فرزندشان روبهرو ميشوند، سعي ميکنند روشهايي را آموزش ديده و در خانه اجرا کنند.
ميخواهد بهترين باشد: او ميخواهد در هر چيزي بهترين باشد و در به دست آوردن دل بزرگترها استاد است. او کمتر علاقهاي به بازي با همسالانش دارد. اگر تولد 6 سالگياش، 6 نفر از دوستانش را دعوت کنيد، احتمالا نيم ساعتي در گوشهاي کز ميکند. درست است که آنها دوستان صميمي او هستند اما او ماهيت محتاط بودن خود را در درونگرايي موقتش آشکار ميکند، ولي زماني که با محيط جديد آشنا شد، احتياطش فروکش ميکند.
وقتي کنترلگر ميشود: در برخورد با فرزند دوم او احساس ميکند بايد نقش کنترلگر را داشته باشد. او مدام تلاش ميکند او را در آغوش بگيرد و برايش اسباببازي فراهم کرده و در عوض برخي چيزها را از او دور کند تا جيغش دربيايد. اين دقيقا يک عشق- نفرت خواهر برداري است.
زودتر زبان باز ميکند: تحقيقات مختلف نشان داده، فرزند اول نسبت به فرزندان بعدي زودتر به حرف ميافتد و در عين حال زودتر راه ميرود.
در بزرگسالي هم کمالگرا باقي ميماند: او در بزرگسالي ميخواهد بهترين ويراستار باشد يا حتي بهترين همسر که همه اينها به دليل روحيه رقابتجويانه او نيست بلکه به اين دليل است که او کمالگراست و ميخواهد در هر چيزي بهترين باشد.
فرزند وسط حرف گوش نميدهد!
ويژگيهاي فرزند وسط: تاييدطلب، سرکش، داشتن مهارت در ايجاد ارتباط، با دايره وسيع ارتباط اجتماعي و صلحطلب
بلاتکليف است: فرزند وسط اغلب با خودش فکر ميکند خب من که بچه اول نيستم، تهتغاري هم که نيستم، پس من کي هستم. اين مدل سلسله مراتبي باعث ميشود، بچههاي وسط بيشتر به سمت گروه همسالان شان علاقه نشان دهند.
کار خودش را ميکند: آنها تاحدودي سرکش هستند. مثلا اگر به او بگوييد «برو لباس شنا بپوش ميخواهيم برويم استخر» ممکن است نگاه خنثي به شما کند و بگويد «نه نميام.» البته اگر فرزند اول پسر و فرزند دوم دختر باشد ممکن است او هم صفات فرزند اول را داشته باشد زيرا درست است که او فرزند دوم است اما اولين فرزند دختر است. براي همين شايد اين صحنه را زياد ببيند که او براي برادر يا خواهر کوچکترش نقش مادر را بازي ميکند و از او مراقبت ميکند.
توجه ديگران را جلب ميکند: او زماني که ببيند خواهر و برادر در حال انجام کاري هستند که توجه والدين را به خودشان جلب کردهاند، فورا کاري ميکند که به او توجه نشان دهند ولو اينکه خودش را از روروک بيندازد.
در بزرگسالي هم سر حرفش ميايستد: اين سرکشي دوران کودکي در دوران بلوغ نيز دست از سر فرزند وسط برنميدارد و گاهي ممکن است بحث آنقدر بين والدين و فرزند بالا بگيرد که او مجبور به ترک خانه شود. آنها همچنان دوست ندارند کسي به آنها بگويد چهکاري را انجام دهند و چه کاري را نه.
فرزند آخر دولت خودمختار
ويژگيهاي فرزند آخر: دوستدار تفريح، ددري، توجهطلب و خودمحور
خواهان کمترين مداخله است: فرزند آخر خانواده تمايل شديدي به آزادي عمل در همه زمينهها دارد و ترجيح ميدهد والدين کمترين مداخله را در نگرشهايش داشته باشند. او ميخواهد در کانون توجه باشد. اما در عين حال تا اسم «ددر» ميآيد سر از پا نميشناسد و خود را آماده يک تفريح متفاوت ميکند.
وقتي لوس ميشود: گاهي فرزند آخر به اين دليل که مورد توجه تمام افراد خانواده قرار ميگيرد به ميزان بيش از حد نياز، توجه مثبت دريافت ميکند. بدون شک کودکان به توجه مثبت نياز دارند اما اين نکته را فراموش کنيد که توجه مثبت به کودک مانند دماي بدن است. گرما براي بدن لازم است، اما اگر دما بالا برود تبديل به تب ميشود و پايين بيايد تبديل به لرز.
در بزرگسالي، همچنان بدون پيچيدگي: طبيعت ساده و بدون پيچيدگي فرزند آخر در دوران بلوغ نيز با او همراه خواهد بود. اگر ديگران انتظار جشني بزرگ براي تولدشان داشته باشند، اين افراد به يک تبريک نيز قانع هستند.
تمام توجه به تکفرزندها!
ويژگيهاي تک فرزندها: نسبت به سنشان بالغند، کمالگرا، وظيفهشناس، سختکوش و رهبر هستند
زود تسليم نميشوند: تک فرزند بودن يک موقعيت منحصر به فرد در خانواده است. بدون هيچ خواهر و برادري براي رقابت، فرزند به تنهايي تمام توجه پدر و مادر را نه به صورت مقطعي بلکه براي هميشه به خود جلب ميکند. آنها تمام حمايت و توقعات را از والدينشان دريافت ميکنند.
شوخيطبعيشان، متعجبتان ميکند: آنها شوخ طبعي عجيبي دارند و اغلب دوپهلو با همسالانشان صحبت ميکنند. طنزپردازي آنها ممکن است حتي بزرگسالان را هم شگفتزده کند. ممکن است وقتي راجع به علت مکيدن انگشت با او صحبت ميکنيد او شروع به کشيدن يک جدول 30 خانهاي کند و در آن روزهايي که اين کار را نميکند علامت بزند. بعد از يک ماه او ديگر هيچگاه انگشتش را در دهانش قرار نخواهد داد.
در بزرگسالي همچنان موفقند: آنها وقتي بزرگ ميشوند ممکن است براي رسـيدن بـه هــدف رنج زيـادي را متحمــلشوند و بـه طــرز معنىدارى از نظر تحصيلى و شغلى موفق هستند.
گلهاى بهشتى عضو
ارسالها: 0
عضویت: 7 خرداد 92چهارشنبه 1 آبان 1392 - 20:42 خیلی خوب بود. ولی در مورد تک فرزندها لطفا مطالب بیشتری بگذارید، مثلا اینکه تا چند سالگی صلاح است کودک تک فرزند باشد و اینکه در روابط اجتماعی چه مشکلاتی ممکن است پیدا کند؟ ممنونمامان مریم و آرمان جون عضو
ارسالها: 0
عضویت: 23 فروردین 92چهارشنبه 1 آبان 1392 - 21:01
- پدر و مادران دارای تک فرزند، کودک شان را بیش تر می پذیرند، او را بیش تر در آغوش می گیرند، به کودک شان بیش تر نگاه می کنند، با او بیش تر حرف می زنند و بازی می کنند.
- به این دلیل که تک فرزندان وقت بیش تری را با پدر و مادر گذراندهاند، منظور و توقعات بزرگسالان را بهتر درک می کنند. این توانایی ها به آنان کمک می کند که در نظام مدرسه نیز موفق تر باشند.
- پژوهش ها نشان می دهد که نوجوانان تک فرزند نسبت به سایر دانش آموزان، در آزمون های فکری، نمرات بهتری می گیرند، پخته ترند، درک اجتماعی بالاتری دارند و مهارت های اجتماعی شان نیز مناسب است.
- طبق تحقیقات، کودکان تک فرزند به دلیل اینکه بیش از سایر کودکان، با بزرگ ترها سر و کار دارند، دایره ی لغات شان از بچه های معمولی، وسیع تر است. وسعت دایره ی لغات، روی میزان شناخت، هوش و نوع تفکر افراد تأثیر می گذارد.
- تک فرزندان، کم ترین گروهی هستند که به مراکز بهداشت روان ارجاع می شوند؛ آن چه فرزندان را در خطر آسیب های روانی قرارمی دهد، اختلال در عملکرد خانواده است، نه تک فرزند بودن.
آخرين وبلاگها