- +1
گلهاى بهشتى عضو
ارسالها: 0
عضویت: 7 خرداد 92پنجشنبه 10 بهمن 1392 - 22:13 خانه تکانی (15345 بازدید)
خانمهای کدبانو و هنرمند!
عید نزدیکه! خونه تکونی رو شروع کردید؟!
بیایید باهم تبادل نظر کنیم و تجربیاتمون رو مطرح کنیم!
دوستان هر چی که در مورد این موضوع به نظرتون میرسه و دوست دارید بنویسید؛ مثلا از کی شروع میکنید؟ اصلا خونه تکونی رو لازم میدونید یا نه؟!
کسی بهتون کمک میکنه یا تنهایی کاراتون رو انجام میدید؟ چه کارایی رو اول انجام میدید و چه کارایی رو نزدیک به عید؟ از چه وسایل و موادی استفاده میکنید؟ و ... هر چیز دیگه که دوست دارید......منتظرتونیم. عسل عضو
ارسالها: 0
عضویت: 30 آذر 92دوشنبه 14 بهمن 1392 - 22:41 سلام
محمد رضا عضو
ارسالها: 0
عضویت: 10 مهر 92دوشنبه 14 بهمن 1392 - 22:43 وااااااااقعا درستهمحمد رضا عضو
ارسالها: 0
عضویت: 10 مهر 92دوشنبه 14 بهمن 1392 - 22:44 سلامبابایی من عضو
ارسالها: 0
عضویت: 2 دی 92دوشنبه 14 بهمن 1392 - 23:28 سلامعسل عضو
ارسالها: 0
عضویت: 30 آذر 92سه شنبه 15 بهمن 1392 - 01:59 سلام ... خوبین دوستان... میگم راستی شماها چجوری خونتونو میتکونید؟؟؟؟...من که هر چی میتکونم بازم نمیشه !!!... (آخه مگه خونه ی بچه داری رو میشه همیشه تمیز نگه داشت؟؟؟...)...تورو خدا سعی کنید زود زود بیاین اینجا ... تا بتونیم بهم کمک کنیم !!! مثلا :هممون با هم تصمیم بگیریم از ی جایی شروع کنیم ... (کم... کم...)... نظرتون چیه؟؟؟گلهاى بهشتى عضو
ارسالها: 0
عضویت: 7 خرداد 92سه شنبه 15 بهمن 1392 - 17:41 خانوما من پارسال خونمونو درست حسابی نتکوندم، آخه پسرم دو ماهش بود..... امسال میخوام جبران کنم، (به امید خدا) شما فکر میکنید بتونم؟؟!گلهاى بهشتى عضو
ارسالها: 0
عضویت: 7 خرداد 92سه شنبه 15 بهمن 1392 - 17:56 عسل جون صفحه اول مطلب اولی که من گذاشتم بخون شاید کمکت کنه! البته نی نی شما هنوز کوچیکه و خیلی وابسته است باید یه سری کارا رو انجام بدی و کارایی که وقت بیشتری میخواد بذاری وقتی نیکا جون بزرگتر شد (بیاد بهت کمک کنه ) خانمایی که کوچولوشون از 10 ماه به بالا هست وقت بیشتری دارن چون بچه از این سن بهتر با خودش و اسباب بازیها سرگرم میشه و با بقیه همبازی میشه و ارتباط میگیره و فقط مامانش رو نمیخواد. غذا هم میخوره و کاملا وابسته به شیر مادر نیست
.عسل عضو
ارسالها: 0
عضویت: 30 آذر 92چهارشنبه 16 بهمن 1392 - 02:46 مرسی مریم جونم... حتما همینطوره که شما میگیدگلهاى بهشتى عضو
ارسالها: 0
عضویت: 7 خرداد 92یکشنبه 4 اسفند 1392 - 20:18 سلام به دوستای گلم و خانومای خونه!
دیگه اسفندم از راه رسید و راستی راستی بوی عید میاد!
از اونجا که بیشتر خانواده ها خونه تکونی رو شروع کردن دوباره این تاپیک رو به روز میکنم تا شما هم از تجربیاتتون بنویسید.
راستی موقع خونه تکونی بچه ها رو چکار میکنید؟مامان امیرحسین عضو
ارسالها: 0
عضویت: 2 اسفند 92یکشنبه 4 اسفند 1392 - 20:25 سلام- +4
خاله آریا و آراد عضو
ارسالها: 0
عضویت: 12 آبان 92یکشنبه 4 اسفند 1392 - 20:42 دل تکوني از خونه تکوني واجب ترِه
دلتو بتکون
از حرفا
بُغضا
آدما
دلتو بتکون از هرچي که تو اين يک سال ...
يادش دلتو به درد آورد
از خاطره هايي که گريه هاش بيشتر از خنده هاش بود
از نفهميدنِ اونايي که هميشه فهميديشون
دلتو بتکون از کوتاهي هاي خودت
اگه با يه
"ببخشيد! من هم مقصر بودم" يکي رو آروم مي کني
آرومش کن
دلتو بتکون.. يه نفسِ عميق بکش
سلام بده به بهار
به اتفاقاي خوب...
((??دلـَـــــــــمو تـکــــوندم))
...تو هم بتکون.. - +1
مامان مریم و آرمان جون عضو
ارسالها: 0
عضویت: 23 فروردین 92دوشنبه 5 اسفند 1392 - 18:21
/ آخرين ماه سال ۹۲ رو ميگذرونيم. سرما داره کم کم بساطش رو جمع ميکنه و جاش رو به آفتاب و گرما و سرسبزي ميده. چه خوبه که يک فصل ديگه رو با هم بوديم و توي برف و بارون زيبايي هاي زندگي رو پيدا کرديم. اگه برنامه ي خاصي براي سال ۹۲ در نظر داشتيد، هنوز دير نشده، از همين امروز شروع کنيد. هر روز ماه اسفند يک فرصت براي بهتر شدن هست!
اين هديه امروز ماست تا تو رو براي يه روز خوب همراهي کنيم.حسي که از اين تصوير گرفتي رو تا شب همراه خودت نگه دار و به اطرافيانات منتقل کن. اگه ميبينيد زندگي اون قدرها که انتظار داريد لذت بخش نيست، خب بهتره روش زندگيتون رو عوض کنيد تا به اون چيزي که دلخواهه برسيد.
- +2
مامان امید عضو
ارسالها: 0
عضویت: 12 بهمن 92دوشنبه 5 اسفند 1392 - 18:53 دلـت را بتـکان ...
غصه هایت که ریخت،تو هم همه را فراموش کن
دلت را بتکان
اشتباهایت وقتی افتاد روی زمین،بگذار همانجا بماند
فقط از لا به لای اشتباه هایت،یک تجربه را بیرون بکش
قاب کن و بزن به دیوار دلت ...
دلت را محکم تر اگر بتکانی
تمام کینه هایت هم می ریزد
و تمام آن غم های بزرگ
و همه حسرت ها و آرزوهایت ...
باز هم محکم تر از قبل بتکان
تا این بار همه عشق های بچه گربه ای هم بیفتد!
حالا آرام تر،آرام تر بتکان تا خاطره هایت نیفتند،
تلخ یا شیرین، چه تفاوت می کند؟
خاطره، خاطره است!باید باشد،باید بماند ...
کافی ست؟
نه، هنوز دلت خاک دارد!یک تکانِ دیگر بس است
تکاندی؟
دلت را ببین
چقدر تمیز شد... دلت سبک شد؟
حالا این دل جای "او"ست
دعوتش کن
این دل مال "او"ست...
همه چیز ریخت از دلت، همه چیز افتاد و حالا
و حالا تو ماندی و یک دل
یک دل و یک قاب تجربه
یک قاب تجربه و مشتی خاطر
مشتی خاطره و یک "او"...
یک او...،یعنی همان خـــدا...سایت من مامان امید عضو
ارسالها: 0
عضویت: 12 بهمن 92دوشنبه 5 اسفند 1392 - 18:54 سلام دوستان .
عسل خانوم منون بابت مطالبتون خیلی خوب بود.سایت من مامان مریم و آرمان جون عضو
ارسالها: 0
عضویت: 23 فروردین 92دوشنبه 5 اسفند 1392 - 20:06 مامان امید واقعا زیبا بود لذت بردم.رومیسا عضو
ارسالها: 0
عضویت: 5 اسفند 92دوشنبه 5 اسفند 1392 - 22:36 سلام کسی نیست
آخرين وبلاگها