جداً ... خیلی جالبه .. کردها افراد سخت کوشی هستند ... شما باهاش دوست بودین ؟ اسم دختره رو که می تونید بگین ؟

من قبلاً یک داستان از یک دخترهه کرد به سام بفرینه شنیدم ، که خانواده شون تو جنگ شیمیائی شده بودند .. خیلی خیلی جالب بود ....
فیلم " زمانی برای مستی اسب ها " هم در مورد کردهای لب مرز ند ... خیلی جالبه

بله چرا نشه بهتون بگم میگم ولی تو پیغام خصوصی

ممنون می شم

داستان زندگی خودم بود شاعر هم هستم با اجازتون

با اجازه تون ، من برم .. منتظر پیام تون می شم

آهان .. چه جالب

فکر کردم ، داستان کسی رو ازش گرفتین و به رشته تحریر در آوردین ... باید داستان جالبی باشه ...

مامان ترانه گفته: چه جالب . . . باید خوندنی باشه

دوست داشته اشین مفصل تر واستون میگم

فغلاً با اجازه تون من برم .... حتماً اسم کتاب تون و ناشر تون رو اینجا بنویسین .. برم نهار با اجازه تون

خدا بهمراتون اینجا انگار فقط آقایون هستن من تک و تنها شدم

خانم ها مشغول خانواده هستند . . ناهار و پذیرائی و . . .

من هم برم با اجازتون تا شوهرم نیومده طلاقم یده

من موندم و حوضم!

من هستم هنوز نزفتم

من برم دیگه شاید تا یک سعت دیگه امدم
به امید خدای مهربون
بای

روزتان خوش

چطوری مامان ترانه بلا نگرفته معلوم هست کجائی دلم برات تنگ شده بود عزیزممممممممممم
جناب اشکان من صفحه اولو خوندم از اون داستان راستشو بخواین خوشم نیومد خیلی تکراری اینجور داستانها فقط ذهن بیننده رو ازار میدن و با احساسات ادم بازی میکنن مث این سریالهای اب دوغکی که کلی کش و قوس بیخود داره اخرش هم بطور معجزه اسا همه چی بخیر و خوشی تموم میشه البته ببخشید نظر بود دیگه

به نظرم بر غکس این بار یک کاری کنیم که آخرش خوب نشه و بچه شون سر این مسائل ، دچار مشکل بشه تو دوره نوجونی !!!
این طور بهتر نیست !!