- +55
مارال ادیتور
ارسالها: 0
عضویت: 23 اردیبهشت 96شنبه 23 اردیبهشت 1396 - 22:13 اموزش همسرداری (6836251 بازدید)
سلام به همه دوستای خوبم
امیدوارم اینجا بتونیم باهم دیگه مشکلاتی رو که تو زندگیمون بوجود میاد رو بی دردسروبحث وکشمکش حل کنیم .mahta. عضو
ارسالها: 0
عضویت: 24 اردیبهشت 96سه شنبه 31 مرداد 1396 - 09:16 آدلیا همه اینجا دوستیم ...
یکم از زندگیت کاملتر که بگی خوبه . من هروقت چیزی به ذهنم رسیده نوشتم . برامم فرقی نداره کی باشه.البته که مارال جان استادن . ولی من هرچی بدونم میگم ..mahta. عضو
ارسالها: 0
عضویت: 24 اردیبهشت 96سه شنبه 31 مرداد 1396 - 09:18 آدلیا جون البته اون طرفم خبری نیست ها.من که نتونستم ثبت نام کنم . ولی بچه ها نبودن اونور. یکی دونفر فقطآدلیا عضو
ارسالها: 0
عضویت: 23 اردیبهشت 96سه شنبه 31 مرداد 1396 - 09:19 ممنون مهتا جان شما همیشه کمکم کردیدآدلیا عضو
ارسالها: 0
عضویت: 23 اردیبهشت 96سه شنبه 31 مرداد 1396 - 09:20 منم نمیتونم ثبت نام کنم, ولی مارال جون گفتن اونجا به مشکلات و سوالات جواب میدن, اینجا فقط واسه حرف زدن های روزانه ی بچه ها میمونه.mahta. عضو
ارسالها: 0
عضویت: 24 اردیبهشت 96سه شنبه 31 مرداد 1396 - 09:20 میدونی به نظرم خیلی تمرکز کردی روی شوهرت ... نه تمرکز خوب.... تمرکز اعصاب خرد کن ..mahta. عضو
ارسالها: 0
عضویت: 24 اردیبهشت 96سه شنبه 31 مرداد 1396 - 09:21 یعنی کسی اینجا سوال بپرسه و کسی دیگه جواب بده اشتباه کرده ؟آدلیا عضو
ارسالها: 0
عضویت: 23 اردیبهشت 96سه شنبه 31 مرداد 1396 - 09:22 نه منظور مارال این بود که بیشتر اون طرف هستن و سوالامون رو اونجا بپرسیم.mahta. عضو
ارسالها: 0
عضویت: 24 اردیبهشت 96سه شنبه 31 مرداد 1396 - 09:22 آهااااآدلیا عضو
ارسالها: 0
عضویت: 23 اردیبهشت 96سه شنبه 31 مرداد 1396 - 09:23 آره مهتا خیلی تمرکز کردم روش گیر میدم بهش, ولی خب خیلی باهاش راه اومدم, ما از هم دوریم نباید طوری رفتار کنیم که علاوه بر مسافت از لحاظ روحی هم از هم دور شیمآدلیا عضو
ارسالها: 0
عضویت: 23 اردیبهشت 96سه شنبه 31 مرداد 1396 - 09:25 اوایل هر لحظه با هم در ارتباط بودیم, بعد شد هر یک ساعت یه بار اولش برام سخت بود اما بعد پذیرفتم, و به هحین منوال فاصله رو بیشتر و بیشتر کرد, این اواخر چندین ساعت ازش خبری نیست, مگه میشه یه آدم از ظهر تا شب یادش نیاد که گوشیشو چک کنه ببینه پیام دادم یا نه, یا اینکه خودش یه پیام بدهآدلیا عضو
ارسالها: 0
عضویت: 23 اردیبهشت 96سه شنبه 31 مرداد 1396 - 09:26 این موضوع رو هم پذیرفتم و دیگه گیر ندادم, اما هر موقع توی خونشونه و من بهش زنگ میزنم سرد حرف میزنه, به زور جواب میده, من اصولا زیاد زنگ نمیزنم که یه وقت بگید از بس زنگ میزنی اینطور حرف میزنه, سرد حرف زدنش رو مخمهآدلیا عضو
ارسالها: 0
عضویت: 23 اردیبهشت 96سه شنبه 31 مرداد 1396 - 09:29 امروز از عصر خبری ازش نداشتم, تا اینکه شب زنگ زدم به پدرش احوالپرسی, شروع کرد گله کنه چرا بهش زنگ نمیزنم, اعصابمو بهم ریخت, مگه شوهرمه که هر روز باید بهش زنگ بزنم؟ من به بابای خودمم وقتی از هم دوریم هفته ای یه بار هم نمیرنگم, ولی اهمیت ندادم, و بعدش زنگ زدم همسرم چون از عصر خبری ازش نداشتم, با ذوق شروع کردم احوالپرسی که مثله یه کوهه یخ برخورد کرد, گفتم کحایی خونه ای که سرد حرف میزنی, گفتم اتفاقی افتاده؟ دیدم به زور جواب میده گفت دستم بنده منم قطع کردم.mahta. عضو
ارسالها: 0
عضویت: 24 اردیبهشت 96سه شنبه 31 مرداد 1396 - 09:30 نه منظورم این نیست که همش به شوهرت میچسبی...منظورم اینه که از نظر روحی خیلی وابسته شدی...به نبودناش و رفتاراش.
میفهمم چیزایی که میگی سخته . اینکه شوهر ادم از ادم خبر نگیره برا زن سنگین میاد . ولی راهش با ناراحتی و جر و بحث و سرسنگینی نیست. البته هر مردی قلقی داره.mahta. عضو
ارسالها: 0
عضویت: 24 اردیبهشت 96سه شنبه 31 مرداد 1396 - 09:31 شوهرم اومد..باید برم. انشاالله دفعه بعد که دیدمت جواب حرفاتو مینویسم. فقط اینکه به خودت برس و برای شوهرت پرنشاط باش. هرچقدر که اون سنگین بود بازم یک ریز حرف بزن و دلتنگیاتو گه گاهی بگوآدلیا عضو
ارسالها: 0
عضویت: 23 اردیبهشت 96سه شنبه 31 مرداد 1396 - 09:34 عصبانی شدم بهش پیام دادم به بابات زنگ میزنم باهام بد حرف میزنه که چرا دیر به دیر بهش زنگ زدم, به تو زنگ میزنم سرد حرف میرنی و ناراحتی که چرا زنگ زدم, با کدوم سازه شما پدر و پسر برقصم, تو پیام کلی با هم بحث کردیم, دوباره خبری ازش نشد تا چند ساعت بعد گفت داشتم ماشین میشستم, بعدشم جوابه پیامامو نداد و گرفت خوابید, منم گفتم باشه منم میدونم چطور رفتار کتم, میخوام جوابشو ندم تا چند روز, هر چتد میدونم فایده نداره, چون سری قبل که مارال گفت قاطع باشم و جوابشو ندم اونم اصلا عینه خیالش نبود, و حس میکنم اون قهره سریه قبل باعث شده که اینقد راحت چندین ساعت از من بیخبر باشه و سراغمو نگیرهآدلیا عضو
ارسالها: 0
عضویت: 23 اردیبهشت 96سه شنبه 31 مرداد 1396 - 09:35 مرسی عزیزم بروامیـدوار عضو
ارسالها: 0
عضویت: 30 مرداد 96سه شنبه 31 مرداد 1396 - 10:15 سلام شب خوش دوستان قراره جای دیگه ای جمع بشید اگ اره ب ما هم بگید من تازه خواستم بیام تو جمعتونQueen عضو
ارسالها: 0
عضویت: 23 اردیبهشت 96سه شنبه 31 مرداد 1396 - 17:41 سلام صبح بخیر تنبلهانیلو(نیماگلم) عضو
ارسالها: 0
عضویت: 25 اردیبهشت 96سه شنبه 31 مرداد 1396 - 17:43 سلام
آخرين وبلاگها