کبوتر جون احسنت به تو ... انشاالله همیشه همینطور خوش بین باشی...
من دوسه هفته ست که هرروز میرم بیمارستان برای یکی از عزیزام که مریضه ...
واقعا این مدت حس کردم چقدر این دنیا کوتاه و به مویی بنده ... با خودم میگفتم ، خدایا همه مشکلات سر جاش باشه، ولی عزیزمو ازم نگیر...باشه توی این دنیا ... بتونم بوش کنم،بتونم ببوسمش،بتونم نگاهش کنم و بتونم حرفاشو بشنوم ...
تا چشم به هم میزنیم ، وقتمون تموم شده...همینطور وقت عزیزامون ... بعد اون موقع همش میشه حسرت که کاش یه روز بیشتر دیده بودمش...کاش بیشتر نگاش میکردم...کاش بیشتر بهش لبخند میزدم..کاش بیشتر هواشو میداشتم...کاش ساعت های طولانی نگاهش میکردم و انقدر امروز از ندیدنش عذاب نمیکشیدم..

سکوت سرد سلام .خوبین شما ؟خوش اومدین به اینج.
من هستم ولی شما نیستی .حالا تو طورل روز میام اینجا سر میرنم ان شالله که همو ببینیم