Loading...

  • +29
    مارال
    مارال
    پنجشنبه 13 اردیبهشت 1397 - 07:30

    همسرداری ۲ (1996932 بازدید)

    ادامه پیچ یک رو‌اینجا ادامه میدیم
    چون‌تعداد صفحات زیاد شده بود وصفحه دیر بالا میومد دوباره ایجاد کردم
    خوش اومدین
    بگذریم وببخشیم بخاطر کسی که هرثانیه درحال بخشش است
  • بانو
    بانو
    پنجشنبه 25 مرداد 1397 - 05:24
    مارال ما تی وی خودمون خیلی کم میبینیم
    مثلا همین فیلم چارلی چاپلین رو دیروز داشتم ناهار درست میکردم گذاشتم ، چون میدونستم شوهرم این مدلیا دوس داره، باعث شد گوشیو بذاره کنار کلیم خندیدیم
  • +1
    شالیزار
    شالیزار
    پنجشنبه 25 مرداد 1397 - 07:12
    باریکلا بانو خانم .
  • بانو
    بانو
    پنجشنبه 25 مرداد 1397 - 08:31
    /:-)
  • مارال
    مارال
    پنجشنبه 25 مرداد 1397 - 08:35
    باریکلا بتو
    من الان از حمام اومدم ترگل ورگل وجیجر
    شوهرمم که با دوستاش بیرونه ببینیم کی میاد
    بگذریم وببخشیم بخاطر کسی که هرثانیه درحال بخشش است
  • پارمی
    پارمی
    پنجشنبه 25 مرداد 1397 - 08:37
    مارال
  • بانو
    بانو
    پنجشنبه 25 مرداد 1397 - 08:40
    ععافیت باشه مارال جون
    خوش بگذره
  • +1
    مارال
    مارال
    پنجشنبه 25 مرداد 1397 - 08:48
    بانو شل کردی ولت کردمااا
    جانم پاری
    بگذریم وببخشیم بخاطر کسی که هرثانیه درحال بخشش است
  • مارال
    مارال
    پنجشنبه 25 مرداد 1397 - 08:49
    سفارش دمنوش دادم شنبه میارن واسه لاغری
    همین که تی وی تبلیغ میکنه
    بگذریم وببخشیم بخاطر کسی که هرثانیه درحال بخشش است
  • بانو
    بانو
    پنجشنبه 25 مرداد 1397 - 09:00
    خخخ مارال
    دیگه چخبرا؟
  • +1
    |mahta|
    |mahta|
    پنجشنبه 25 مرداد 1397 - 09:20
    یعنی واقعا خیلی عالی هستین، کسایی که براشون چیزی نوشتم و هیچی جواب ندادن . انشاالله خوب و خوش باشین .
  • +1
    مارال
    مارال
    پنجشنبه 25 مرداد 1397 - 09:51
    مهتا جان من خوندم عزیزم ممنون که تاییدم کردی
    ولی اینم بگم وقتی گفتی از رفتار با بچم وتجربم میگم دوست داری یجوری خوشم اومد
    حس خوبی بهم دست داد
    ببخش اجی
    بگذریم وببخشیم بخاطر کسی که هرثانیه درحال بخشش است
  • تنفس
    تنفس
    پنجشنبه 25 مرداد 1397 - 10:38
    ححالم بده بدنم درد میکنه از عصر که اوندم خونه مادرشوهرم تا 1 کمکشون کردم b-(پریودم هستم
    شوهرم موقع رفتن دید حالم بده گفت زیاد کمک نکن به مادرشوهرمم گفت
    بعدش که میخواست بره سرکار داشت میخندید گفتم چیشده گفت داداش کوچیکش بهش گفته خوشبحالت با این خانومت خخ
    گفتم آره دیگه قدرمو بدون لامذهب :dبه برادرشوهرم گفتم میخوای بیام زنت بشم اگه پسندم کردی دلی باید داداشتو بپیچونیم برادرشوهرمم خندید گفت نه گفتم توروخدا خخ
  • تنفس
    تنفس
    پنجشنبه 25 مرداد 1397 - 10:40
    موقع رفتن سرکار من واسه شوهرم آهنگ اگه تو از پیشم بری شمعدونیا دق میکنن سامان خوندم با ریتم خخخ :dامتخان کنین خیلی جالبه
  • تنفس
    تنفس
    پنجشنبه 25 مرداد 1397 - 10:44

    اگه تو از پيشم بری سر به بيابون میزارم
    هرچی گل شقايقه رو خاک مجنون میزارم
    اگه تو از تو پيشم بری من خودمو گم می كنم
    يه عمر تو رو شرمنده حرفای مردم مي كنم
    اگه تو از پيشم بری شمعدونیا دق میكنن
    شكايت عشق تو رو به مرغ عاشق میكنن
    اگه تو از پيشم بری پنجرمون بسته مي شه
    يه دل با صدتا آرزو از زندگي خسته ميشه
    اگه بری همه ميگن عشق من و تو هوسه
    بيا بمون نشون بديم كه عشق ما مقدسه
    اگه بری ميگن ديدی اين آخر و عاقبتش
    حالا بيا درستش كن به كي بگيم صداقتش
    اگه تو از پيشم بری شمعدونيا دق میكنن
    شكايت عشق تو رو به مرغ عاشق می كنن
    اگه تو از پيشم بری پنجرمون بسته میشه
    يه دل با صدتا آرزو از زندگي خسته ميشه
    اگه تو از پيشم بری سر به بيابون میزارم
    هرچی گل شقايقه رو خاک مجنون میزارم
    اگه تو از تو پيشم بری من خودمو گم می كنم
    يه عمر تو رو شرمنده حرفای مردم مي كنم
    اگه تو از پيشم بری شمعدونیا دق میكنن
    شكايت عشق تو رو به مرغ عاشق میكنن
    اگه تو از پيشم بری پنجرمون بسته مي شه
    يه دل با صدتا آرزو از زندگي خسته ميشه
  • +1
    شالیزار
    شالیزار
    پنجشنبه 25 مرداد 1397 - 14:41
    سلام صبح همگی بخیر .
    تنفس باریکلا نه باریکلا خخخخ
    مهتا جون ممنون که نظراتت رو میزاری دستت درد نکنه
    دیروز اصلا روز خوبی نداشتم متاسفانه سراسر افکار منفی و انرژی منفی بودم ولی بازم سعی میکنم سه موردم رد حتما بیان کنم
  • +1
    شالیزار
    شالیزار
    پنجشنبه 25 مرداد 1397 - 14:54
    عملکردهای مثبت
    1-تمام برنامه ریزی هامو انجام دادم خداراشکر با اینکه زیاد مساعد نبودم
    2-حرف شوهرم رو گوش کردم و رفتم خونه مادرش با اینکه میلی نداشتم برم چون ی مقدار حساس شده روی این موضوع
    3-سعی کردم ناراحتی ام رو توی چهره ام بروز ندم
    اتفاقات مثبت
    1-اینکه دوستایی دارم مثل شما و میتونم درد و دل هامو بگم واقعا خدا را شاکرم .خداراشکر
    2-شوهرم سراغ ی کتاب رو ازم گرف و گفتم دارمش و خوشحال شدم یکم به کتابخوانی علاقه نشون داد .میخوام حداکثر استفاده رو بکنم
    3-تونستم روی یک سری رفتارام کنترل داشته باشم مثل کمتر خوردن و چشم گفتن و...
  • +1
    نهال
    نهال
    پنجشنبه 25 مرداد 1397 - 17:03
    سلام سلام یه دونه سلام خخخخخخ
    دیروز من خونه مادر شوهر عزیز بودم به صرف ناهار ...البته خودم رفته بودم..اولش تقریبا بیشتر اوقات سختمه برم ...
    دیروز چون به موقع از خونه در اومدم تصمیم گرفتم با بی آرتی برم ..یه اتفاق خیلی کوچیک افتاد تو ایستگاه من کارت خودمو زدم بعد دو‌تا خانم بهم گفتن اگه میشه برای ماهم بزن .منم زدم اما شارژ نداشتم دیگه ....اتوبوس همون لحظه اومد ..صندلی خالی هم داشت ..
    من حواسم به اون خانمها بود که به چند نفر دیگه هم گفتن اما کسی براشون کارت نزد از طرفی اون آقایی که مسئول بلیط بود نمیذاشت که اونا سوار بشن..منم یه دفه جوگیر شدم خخخخخ قید سوار شدن اتوبوس خالی رو‌زدم رفتم به خانم ها گفتم من کارتم رو‌مجدد شارژ میکنم سهم شما رو هم میزنم ..تو دلم گفتم شاید برای من ۵ دقیقه از لحاظ زمانی در نهایت فرق بکنه اما دعای اونا ارزش داره ...البته یه نیت دیگه هم کردم که خدایا روح پدرم شاد بشه و‌حواست به زندگیم باشه ...
    به یه دوست که از زیارت امام رضا تازه اومده بود زنگ زدم ..
    خونه مادرشوهرم مثل همیشه یه کم کمکش کردم و....اونم خدایی خیلی در حقم دعا کرد ..و یه کم درد دل کرد ....قرار شد شام بمونیم که بازم‌بنا به دلایلی کنسل شد و من غروب برگشتم خونه البته با سلاح سرد خخخخخ
    با همسرم توخونه خیلی گفتیم و خندیدیم ....کتابم رو مطالعه کردم ...سریال پدر رو از وسطاش گفت میشه تو از نت ببینی من از این سریال خوشم نمیاد خخخخخ منم خندیدم گفتم چشم و کنترل رو‌گذاشتم در اختیارش خودم از نت دیدم ...
    همسرم رو به خاطر بعضی پیش بینهای دقیقش در مورد مسایل مختلف خیلی بزرگ‌ کردم ..‌
    یه برنامه سفر آخر هفته مامانم و برادرم می‌رفتند خیلی سر بسته مطرح کردم .. طبق انتظارم مخالفت کرد ..اما من حتی یه درصد هم ناراحتیمو بروز ندادم ..‌.
    سعی میکردم در طول روز موقعیت و‌شرایط آدمهای دور و برم رو درک کنم و اگر از دستشون ناراحت میشم چند لحظه قبل از هر برخوردی سکوت کنم ...
    خدا رو بابت نعمت سلامتی خیلی شکر کردم ..‌.
    .
  • نهال
    نهال
    پنجشنبه 25 مرداد 1397 - 17:18
    آهان راستی یگانه جان ازت ممنون که یادم بودی ..و‌حس خوبی بهم داشتی ...
  • شالیزار
    شالیزار
    پنجشنبه 25 مرداد 1397 - 18:30
    نهال آخه تو چقد دلبری دخملم .
    سلاح سردت تو حلق ترامپ خخخ
    نهال من ازت یاد گرفتم به شویم چشم میگم البته تو ذهنم بودا .ولی تو که گفتی حسودی کردم و فداموش نمیکنم دیگه
  • نهال
    نهال
    پنجشنبه 25 مرداد 1397 - 18:53
    خخخخخخخخ مرسی شالی جونم .‌‌‌‌
    :*





---

مشاوره، آموزش و ساخت فروشگاه اینترنتی