- +29
مارال ادیتور
ارسالها: 0
عضویت: 23 اردیبهشت 96پنجشنبه 13 اردیبهشت 1397 - 07:30 همسرداری ۲ (1999945 بازدید)
ادامه پیچ یک رواینجا ادامه میدیم
چونتعداد صفحات زیاد شده بود وصفحه دیر بالا میومد دوباره ایجاد کردم
خوش اومدین Nazi* عضو
ارسالها: 0
عضویت: 24 اردیبهشت 96دوشنبه 30 مهر 1397 - 17:25 سلام بچها، بالاخره تونستم وارد بشم، ديگه ميخاستم با ي اسم ديگه عضو بشم.
پاري چه كارا ميكني ؟ خدا قوت
من كع خيلي اين روزا سختمه|mahta| عضو
ارسالها: 0
عضویت: 20 اردیبهشت 97دوشنبه 30 مهر 1397 - 17:25 پاری چجوری بچه هات شب زود میخوابن ، باز صبح پامیشن صبحانه میخورن و بازمیخوابن .Nazi* عضو
ارسالها: 0
عضویت: 24 اردیبهشت 96دوشنبه 30 مهر 1397 - 17:27 همش فكر ميكنم تو زندانم، پسرم خيلي شيطونه در كابينتارو باز ميكنه براش بست گرفتم اونم باز ميكنه چسبم زدم فايده نداره همش بايد دنبالشون برم از صبح تا شب، خسته شدم ، كاش اين روزا بگذرهNazi* عضو
ارسالها: 0
عضویت: 24 اردیبهشت 96دوشنبه 30 مهر 1397 - 17:31 مهتا جان منم چالشارو يكي در ميون انجام ميدم خيلي دوست دارم همراهتون باشم اما وضعيتم خيلي پيچيدس، مثلا بسم الله خيلي ضعيفم چون همش منتظر موقعيتم كارامو انجام بدم تا فرصت پيش مياد بلافاصله كارو انجام ميدم يادم ميره بسم الله بگم|mahta| عضو
ارسالها: 0
عضویت: 20 اردیبهشت 97دوشنبه 30 مهر 1397 - 17:35 نازی جون الهی اجرت با آقا امام زمان . هروقت میای مشخصه چقدر خسته ای . انشاالله خدا بهت صبر و توان بده . این روزا میگذره محکم باش. برای بچه هات زیاد دعا و صلوات بخون .روحشون الان خیلی پاکه ، خیلی راحت این چیزارو دریافت میکنن و نتیجه ش توی دروان بزرگسالیشون مشخص میشه .
مرسی که شرکت میکنی . صبح که پامیشی ، بعد سلام به آقا ، بگو یا صاحب الزمان امروز خودمو کارامو بچه هامو همسرمو به شما میسپارم . خودتون به بهترین شکل برام جلو ببرین . مطمئن باش اون روزت فرق داره ...- +1
Nazi* عضو
ارسالها: 0
عضویت: 24 اردیبهشت 96دوشنبه 30 مهر 1397 - 17:42 مهتا جان ممنون از دعاي خيرت ، ميدوني بچه شيريني هاي خودشم داره ولي اين قدر اذيت ميكنن كه من ي مدته بيشتر نيمه خالي ليوانو ميبينم - +1
پارمی عضو
ارسالها: 0
عضویت: 24 تیر 96دوشنبه 30 مهر 1397 - 17:44 نیلو جون عزیزمی
نازی جون منم سختمه ولی میگذره دیگه
درکابینتا رو بل شال ببند
مهتاجونم هرروز بیدار نمیشدن واسه صبحانه ،گاهی وقتا بیدار میشن میام رو تخت بین من و شوهرم میخوابن یه چیزی میدم بخورن دوباره میبرمشون تو اتاقشون،حدودای یازده شب میخوابن تا ده و یازده صبح پارمی عضو
ارسالها: 0
عضویت: 24 تیر 96دوشنبه 30 مهر 1397 - 17:45 نازی اتاقشونو جدا کنی اذیتاشون نصف میشه ارامش میگیریNazi* عضو
ارسالها: 0
عضویت: 24 اردیبهشت 96دوشنبه 30 مهر 1397 - 17:47 پاري كابينت تكيارو نميشه كاري كرد
اتاق دخترم جدا شد
پسرم الان ١٥ ماهشه ، درضمن خونمون دوخوابس نميدونم چطور جداش كنم
ي اتاق خودمون ، ي اتاق كوچيك براي دخترم كه فقط ي تخت و دو تا كمد بچه توش جا شده ديگه جا براي پسر نيست
من مشكلي با خابشون ندارم مشكلم بيداريشونه خخخپارمی عضو
ارسالها: 0
عضویت: 24 تیر 96دوشنبه 30 مهر 1397 - 17:48 نازی من یه مدته با دوستام که بچه کوچیک دارن ارتباطمو بیشتر کردم ،مثلا پنج شش نفر میشیم با بچه هامون میریم پارک اونا بازی میکنن ما هم کلی میگیم و میخندیم بسیار روحیه مون عوض میشه به بچه ها هم سخت نمیگیریم مثلا من خودم میزارم بچه هام خاک بازی و گل بازی میکنن کل جونشون کثیف میشه ولی تا چند روز هممون سرحالیمNazi* عضو
ارسالها: 0
عضویت: 24 اردیبهشت 96دوشنبه 30 مهر 1397 - 17:51 پاري براي پسرم كه هنوز زود، الانم ديگه سرد شده و اينكه دوستي ندارم كه بچه كوچيك داشته باشه، اين برنامه ي شمارو سال ديگه ميتونم اجرا كنم|mahta| عضو
ارسالها: 0
عضویت: 20 اردیبهشت 97دوشنبه 30 مهر 1397 - 17:52 نازی جون حق داری ولی همیشه خداروشکرکن . همیشه . حتی اگه غصه داری .
پاری خیلی خانواده بانمکی هستین. خداحفظتون کنه .
قندی خانوم همونه که کمتر میای اینجا. سرت با دوستای دیگت گرمهNazi* عضو
ارسالها: 0
عضویت: 24 اردیبهشت 96دوشنبه 30 مهر 1397 - 17:52 من سختيم تا عيد ، بعد عيد ميفتم رو غلطكپارمی عضو
ارسالها: 0
عضویت: 24 تیر 96دوشنبه 30 مهر 1397 - 17:52 نازی دختر منم همین حدودا بود که جداش کردم،تخت دوطبقه بگیر براشون،اگه دوتاشون باهم تو یه اتاق بخوابن وابستگیشون بیشتر میشه بیشتر هوای همو دارن،من روزی یک ساعت تو خونه تنهاشون میزارم میرم تو راه پله میشینم میخوام مستقل بشن از بیرون صدای حرفاشونو میشنوم که چطور به هم قوت قلب میدن که نترس الان مامانی میاد برامون خوراکی میاره بیا بریم بازی کنیم بیا بریم پویا ببینیمپارمی عضو
ارسالها: 0
عضویت: 24 تیر 96دوشنبه 30 مهر 1397 - 17:54 نازی زود نیستا،هر چی کوچیکتر باشه بهتر با آجیش کنار میاد بیشتر بهش وابسته میشه و آجیشم حس مسئولیتش برانگیخته میشهNazi* عضو
ارسالها: 0
عضویت: 24 اردیبهشت 96دوشنبه 30 مهر 1397 - 17:54 مهتا جان بخدا هميشه شكر ميكنم ، هميشه ميگم خداروشكر تنشون سالمه
پاري پسرم فعلا زود ، شبا گريع ميكنه اون يكيم بيدار ميشه، دخترمم ٢ سالگي جدا كردمپارمی عضو
ارسالها: 0
عضویت: 24 تیر 96دوشنبه 30 مهر 1397 - 17:55 مهتا انشالله جوجه های قد و نیم قد خودت
اره واقعا سخته تو خونه نگه داشتنشون باید براشون برنامه بیرون بریزم هرروز یا یه روز درمیون وگرنه کچلم میکنن اینقد که حرف میزننپارمی عضو
ارسالها: 0
عضویت: 24 تیر 96دوشنبه 30 مهر 1397 - 17:56 من بعضی شبا میشد که هفت بار هشت بار دخترم بیدار میشد میرفتم میخوابوندم و میومدم|mahta| عضو
ارسالها: 0
عضویت: 20 اردیبهشت 97دوشنبه 30 مهر 1397 - 17:57 وای پاری خیلی حس خوبی میگیرم از رابطه بچه هات باهم . خیلی کار جالبی میکنی که تنهاشون میذاری . واقعا مشخصه که روحیه و فکرشون برات مهمه . به خودت سختی میدی تا بچه هات مستقل بشنNazi* عضو
ارسالها: 0
عضویت: 24 اردیبهشت 96دوشنبه 30 مهر 1397 - 18:00 پاري خوبي شما اينه پسرت ديگه عاقله، دختر من ٢ سال و ٥ ماهشه، الان دخترمو دارم از پوشك ميگيرم ، دخترم اذيتاش خيلي كمتر شده ولي پسرم بره طرفش اسباب بادي بگيره ميزندش
پاري پس خيلي اذيت شدي ، چطور شير ميدادي؟ خيلي سخت ميشه كه
حالا بايد ببينم ميشه تخت دخترمو دو طبقه كرد
آخرين وبلاگها