Loading...

  • +29
    مارال
    مارال
    پنجشنبه 13 اردیبهشت 1397 - 07:30

    همسرداری ۲ (1998540 بازدید)

    ادامه پیچ یک رو‌اینجا ادامه میدیم
    چون‌تعداد صفحات زیاد شده بود وصفحه دیر بالا میومد دوباره ایجاد کردم
    خوش اومدین
    بگذریم وببخشیم بخاطر کسی که هرثانیه درحال بخشش است
  • مهربان
    مهربان
    دوشنبه 30 مهر 1397 - 14:10
    از مسافران کربلا التماس دعا
    عرض ارادت ما را هم به آقا اباعبدالله برسانید
  • Queen
    Queen
    دوشنبه 30 مهر 1397 - 14:11
    سلام مهربان جان صبحت بخیر
  • +2
    مهربان
    مهربان
    دوشنبه 30 مهر 1397 - 14:15
    کبوتر جان در مورد راه حل
    اول از همه اینکه گذشت زمان خودش بهترین دری صبوریست
    دوم اینکه از نظر دهنی قبول کنیم خانواده من یعنی من و همسرم و در آینده انشاالله بچه هام
    اینها خانواده من هستند در درجه اول
    این خیلی از نظر ذهنی کمم میکنه
    و اینکه حسابی وقتمون رو با دلمشغولیهای مثبت نسبت به شرایط خودمون پر کنیم
    مادرم یک جمله زیبایی داشت میگفت ما در دنیا مثل زن بارداری هستیم که در حال زایمان است
    اگه حداکثر تلاش خودمون رو نکنیم هم خودمون از دست می رسم هم بچه
    ‌یعنی کل دنیا باید تلاش باشه
    هر چه تلاش بیش‌تره افسرده‌گی و سرخورده گی کمتره
  • مهربان
    مهربان
    دوشنبه 30 مهر 1397 - 14:16
    سلام کویین جان صبح شمام بخیر خانم پر انرژی
  • مهربان
    مهربان
    دوشنبه 30 مهر 1397 - 14:17
    کیانا به دوستان گفتم
    من روزی چند بار به تاپیک سعی میزنم تو وقتهای چند دقیقه های
    ولی وقت پست گذاشتن همیشه نمیشه
  • مهربان
    مهربان
    دوشنبه 30 مهر 1397 - 14:21
    نهال جان چقدر از دیدن پستهات خوشحال میشم پر از شور زندگیست
    از نظر لطفت هم ممنون
    یه توصیه کوچولو اینکه یه کاری که نتیجه ملموسی هم داشته باشه شروع کنی خیلی بهتر میشه
    مثلا ادامه تحصیل حالا به صورت غیر حضوری دانشگاهی حوزوی یا حتی دوره های کوتاه مدت
    یا پیگیری جدی یه هنر یا فنی
    میدونی من به این جور کارها میگم کار شماره دار
    یعنی در طولانی مدت ادم یادش میاد میتونه بشمره تو اعتماد به نفس و روحیه ادم با نگاه به گذشته خیلی موثره
  • مهربان
    مهربان
    دوشنبه 30 مهر 1397 - 14:24
    من برم به ادامه کارهای خونه
    الان برم دستشویی بشورم خخ
    راستش من صحبهای زود مجبورم کارهای خونه رو بکنم
    ‌شبها این کوچولوی ما نمیزاره
    الان وسط تمیز کاری بودم اومدم استراحت خخ
    روز خوبی داشته باشید
  • مایده
    مایده
    دوشنبه 30 مهر 1397 - 16:04
    سلام صبح بخیر
    دیروز با مارال تلفنی حرف زدم خیلی انرژی گرفتم چند روزه با همسرم بحثم شده سر پول تو جیبی وخرج خونه سر اینکه کلا پنهانکاره ومن از هیچ چیزش خبر ندارم اگه بهش بگم مثلا این میوه چقدر خوبه که خریدی میگه تو چکار داری و...ایقدر این رفتار زشت همسرمو ادامه داده که چند روز پیش به پسرم گفتم کیفتو بیار ببینم فلان درستو تا کجا نوشتی بهم گفت مامان تو چکار داری تو چرا باید ا ز همه چیز من خبر داشته باشی و...راستش همسرم با این رفتا هاش باید باعث میشه من هر روز سردتر بشم نسبت بهش الانم اینجا نیست وپدرشو برده شهر دیگه ای که عملش کنن برای منم خرجی نذاشته
    اگه نظری دارید لطفا برام بنویسید
    برنامهای خودمو یه خط در میون انجام میدم
    چالش بسم الله هنوز ضعیفم
    چشم هم که همسرم نیست
    سلام رو کامل انجام میدم
    دعای فرج رو چند روزه یادم میره بگم
  • +1
    |mahta|
    |mahta|
    دوشنبه 30 مهر 1397 - 16:24
    یوقت چالشای امام زمان شرکت نکنی .ااااااااااایش
    کبوتر گفته:
    غریبیوحتی واسه دشمنمم نمیخام،اینقدرکه سخته.
    خیلی وقته که گزارش نمیدم توچالش سینک دارم کم کم راه میوفتم ولی هنوزراضی نیستم.بسم الله اصلایادم نمیمونه نمیدونم چرا.چشم روهم سعی میکنم انجام بدم.سریه موضوعیم بامارال جان مشورت کردم وگفت بایدباهمسرت حرف بزنی وبهش بگی که موضوع اینه وهرچی شدمن مسیولیتی ندارم ومنم باهاش حرف زدموهمه نکاتو بهش گفتم.
  • |mahta|
    |mahta|
    دوشنبه 30 مهر 1397 - 16:26
    سلام سلااااااااااااااااام
    صبحتون بخیرررر و خوشی و پر از نور و برکت و نگاه آقا امام زمان .
    من امروز بعد رفتن شوهرم نخوابیدم خداروووووووشکر.
    تصمیم گرفتم پیامای گذشته ای که خطاب به منه جواب بدم و انشاالله یه قسمتی از شناخت امام زمانو براتون بذارم .
  • |mahta|
    |mahta|
    دوشنبه 30 مهر 1397 - 16:36
    آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآدی جان من طعم غربت رو نچشیدم ولی کاملا تلخیش رو از توی نوشته هات حس میکنم . درهرحال این راهیه که توش قرار داری، با خودزنی و فکر بهش ، فقط تلخ تر و عمیق ترش میکنی . و اینکه سعی کن آروم و شاد باشی ولی به موقعش بدی ها و کاستی های شهر رو بیان کنی. نه از روی بی قراری و عناد و لجبازی ، چون مردا از فضای بی قراری خوششون نمیاد . دوست ندارن هی غر بشنون . ولی حرف عادی و منطقی رو گوش میکنن .
    توی چالشا شرکت کن. چالش دوم : خوندن دعای فرج توی قنوت همه نمازها
  • |mahta|
    |mahta|
    دوشنبه 30 مهر 1397 - 16:45
    ززززززززززی زززززززززززززززززی جون سلام . ببخش جوابم دیر شد .
    خوبی؟
    من اصلا نمیشناسمت متاسفانه . ولی خیلی خوشحال شدم که همراهمونی. انشاالله این تلاش بچه ها ، باعث شادی دل آقامون بشه . امیدوارم برکتش رو توی زندگیت همیشه حس کنی.
    اگه اهل نوشتن نیستی که هیچ . ولی هروقت حوصله شو داشتی بیا وازبرنامه هات بگو . برای روحیه خود آدم هم بهتره. ممنونم ازینکه هستی و میخونی. مطمئن باش کسی دوست نداره که تو اینطور فکر کنی.
    زی زی گفته:
    مهتا جان من زیاد اهل نوشتن نیستم
    بیشتر میخونم دست خودم نیست اینم یکی از خصلتهامه که بخاطرش از گروه انداختنم بیرون با زبون بی زبونی ولی بیخیال ما هم خدایی داریم
    فقط اینو بدون از روز اول توی تمام چالشا شرکت کردم و همچنان ادامه میدم
  • |mahta|
    |mahta|
    دوشنبه 30 مهر 1397 - 16:48
    ماااااااااااااااااااااااائده جون خیلی لذت بردم ازینکه بچه هات هم مث خودت به آقا امام زمان سلام میدن . دم خودت و بچه هات گرررررررررررم . آدم توی شرایطی که یکم دمغه ، معمولا بازدهیش کم میشه . ولی منوتو باید سعی کنیم که ثابت قدم باشیم ، چه توی راحتی ، چه توی تنگنا . مثبت بودن توی شرایط عادی و متناسب، انرژی بخشه ، ولی توی شرایط تنگنای فکری وروحی ، سازنده و تراش دهنده ذهن و روح ماست . البته بدک نیست که آدم یه روزی که خیلی خسته ست ، هیچکارنکنه . لم بده فقط تی وی ببینه . یا تاظهر توی رختخواب باشه . یاانقدر بخوره که دل درد بشه ....ولی نذار این یه روزطولانی تر بشه.
  • Queen
    Queen
    دوشنبه 30 مهر 1397 - 16:50
    مهتا بروی پی کارت دم صبحی لفظ قلم حرف می زنه [-(
  • Queen
    Queen
    دوشنبه 30 مهر 1397 - 16:52
    زی زی خیلی لوسی
    یه کم ملوسی
    .... خروسی
    با ریتم بخون خخخ
  • |mahta|
    |mahta|
    دوشنبه 30 مهر 1397 - 16:54
    کوووووووئین صبحت بخیر ، بیا منو بخور
  • پارمی
    پارمی
    دوشنبه 30 مهر 1397 - 17:02
    سلااااملیکوم جیگرااااا
  • پارمی
    پارمی
    دوشنبه 30 مهر 1397 - 17:06
    منم توی چالشا هستم
    سلام رو ضعیفم اما بسم الله دارم پیشرفت میکنم چشم رو هم انجام میدم،اما برای دعای فرج متاسفانه لکه بینی دارم و اگه تا فردا خوب نشدم باید برم دکتر
    خوووووب من امروز برا شوهرم لقمه خامه عسل گرفتم و بدرقش کردم
    بچه هامم بیدارشدن صبحانه خوردن الان میخوام بخوابونمشون
    دیشب اینجا بارون شدید بود و من طبق معمول شبای بارونی خواب به چشمم نیومد کی میشه این ترس مارو ول کنه خخخخ
  • پارمی
    پارمی
    دوشنبه 30 مهر 1397 - 17:09
    چشمام پر خوابه ولی این دوتا شوخیشون گرفته پسرم داره اواز میخونه دخترمم میگه مامان دوستت ندارم (چون نمیزارم بیان رو تخت ما بخوابن) منم دارم چرت میزنم فقط منتظرم چشاشونو ببندن شیرجه برم روتو اتاقم
  • نیلو(نیماگلم)
    نیلو(نیماگلم)
    دوشنبه 30 مهر 1397 - 17:15
    سلام فداش بشما چقدر زود گذشت پاری دخترت داره حرف میزنه ان شالله صحیح و سالم باشه





---

مشاوره، آموزش و ساخت فروشگاه اینترنتی