- +29
مارال ادیتور
ارسالها: 0
عضویت: 23 اردیبهشت 96پنجشنبه 13 اردیبهشت 1397 - 07:30 همسرداری ۲ (1996962 بازدید)
ادامه پیچ یک رواینجا ادامه میدیم
چونتعداد صفحات زیاد شده بود وصفحه دیر بالا میومد دوباره ایجاد کردم
خوش اومدین حوریه عضو
ارسالها: 0
عضویت: 2 مهر 96دوشنبه 25 شهریور 1398 - 21:28 حوریه عضو
ارسالها: 0
عضویت: 2 مهر 96دوشنبه 25 شهریور 1398 - 21:29 حوریه عضو
ارسالها: 0
عضویت: 2 مهر 96دوشنبه 25 شهریور 1398 - 21:32 سریع جمع بشین اونجاااااا
به مارال بگین خودشو لوس نکنه بیاد دیگهحوریه عضو
ارسالها: 0
عضویت: 2 مهر 96دوشنبه 25 شهریور 1398 - 21:33 من هرلحظه منتظر پیاممصحرا عضو
ارسالها: 0
عضویت: 7 تیر 96سه شنبه 26 شهریور 1398 - 03:11 حوريه خوبي؟
مارال گفت من روزا مي تونم بيام پيج- +2
حوریه عضو
ارسالها: 0
عضویت: 2 مهر 96سه شنبه 26 شهریور 1398 - 22:16 سلام صحرا جون خب بگو بیاد دیگه
بیاین نی نی سایت مارال ادیتور
ارسالها: 0
عضویت: 23 اردیبهشت 96یکشنبه 31 شهریور 1398 - 01:40 سلاااااام
خوبین
چه خبرا
معلوم هست کجایی حوریه خانووممارال ادیتور
ارسالها: 0
عضویت: 23 اردیبهشت 96یکشنبه 31 شهریور 1398 - 01:42 رمز وپسوود نی نی سایت وفراموش کردم
اصلا حس درست کردنش نیس
هرکی تونس درست کنه بیاممارال ادیتور
ارسالها: 0
عضویت: 23 اردیبهشت 96یکشنبه 31 شهریور 1398 - 01:43 حس بدی به نی نی سایت دارم
اینجا احساس میکردم خیلی راحت وخلوتیم
خودمون بودیم کسی نبود هرلحظه اذیت کنه
اونجا اذیت کن زیاذه
ولی شما بخواین باشه میاماللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم عضو
ارسالها: 0
عضویت: 31 خرداد 96دوشنبه 1 مهر 1398 - 04:21 سلااااااااام
به به مارال عزیز
چه عجججب
حوریه جون نی نی سایت خرابه واسه من چرااااشهرزاد عضو
ارسالها: 0
عضویت: 24 اردیبهشت 96دوشنبه 1 مهر 1398 - 21:19 سلام دوستای گل و گلاب... یک سال پیش از شوهرم نوشتم که مارال گفت تنها راه درست شدنش اینه بری خونه بابات... گفتم نمیان دنبالم چون باباش 4تا زن گرفته... خلاصه ساختم و کم کم تاثیراتی روش میزاشتم تا اینکه چندروز پیش وقتی اومد خونه دراز کشید رفتم کنارش گفتم شبا خونه نمیایی منم تنها سر میکنم الانم 4روزه نبودی منو بغل کن تا شارژ بشم..روشو ب من نکرد گفتم دلم میشکنه ها... دیگه ناراحت از کنارش بلند شدم خودش میدونه گریه میکنم...عاقا اومد تو اتاق که درکم کن منم شبا درست نمیخابم..و جوابی ندادم فقط گفتم آخه این شبا تو گرما درارو میبندم میخابم واسه اینه که تو رو درک میکنم تتوقع نداشتم اینجور رفتار کنی...دیگه شروع کرد ب زدن... دست روم که بلند کرد بعد رفت خونه باباش که واسشون کار میکنه.فصل چیدن محصولشونه...... منم زنگ زدم ب مامانم گفتم از حد گذرونده بیا بریم پیش باباش... رفتیم داییم که پدرشوهرمه گفت حق با توء و خیلی بی مهره نسبت ب همه و همینطور خانوادش خلاصه با خودشو باباش که صحبت کردیم قرار شد مهریه رو بدن...
کلا حرف که نمیزد و دلیلم نداشتو جواب ندادنش مسیرو ب سمت جدایی برد... دوروز بعد خاهرش زنگ زد و گفت حق با توء اما بیا با هم حرف بزنین و شکایت نکن و اینا..بعد خودش زنگ زد که بیا بریم خونه گفتم باید تعهد بدی رفتارتو درست کنی... گفت اخلاق تو باعث رفتار منه گفتم پس هیچی..باز پیامش دادم من تو خونه بی احساس تو اذیت میشم و مجردی رو ترجیح میدم... خلاصه 5روزی شد که دیگه با دوتا خاهرش اومدن دنبالم خودشم تعهد داد دست بلند نکنه و فحاشی نباشه و آزادانه هرجا میخام رفت و اومد کنم و اینکه از هرچی دلخور شدیم آزادانه باهم صحبت کنیم
از دیروز که اومدم خونه و اون رفته هر از گاهی پیام میده و صحبت کردنش نشون میده رام شده اما
دوستدارم رفتار اشتباهی انجام ندم که دوباره وقیح بشه
با درسای شما ازین مرحله گذشتم دوستدارم باز راهنماییم کنینحوریه عضو
ارسالها: 0
عضویت: 2 مهر 96شنبه 6 مهر 1398 - 09:38 به بههه مارااااال خانوم چه عجب
بابا تو خب اینجا هم نمیای که
بچه ها هم هیچکس نمیاد
خیلی نامردینحوریه عضو
ارسالها: 0
عضویت: 2 مهر 96یکشنبه 21 مهر 1398 - 19:29 اهای اهای دوستای مهربونم مارال اومده تو تاپیکم
لطفا لطفاااا تشریف بیارین
بابا اون گروه چی داره که ول نمیکنیننن
همه امروز بیاااااینmahdis عضو
ارسالها: 0
عضویت: 23 اردیبهشت 96پنجشنبه 25 مهر 1398 - 08:45 سلامmahdis عضو
ارسالها: 0
عضویت: 23 اردیبهشت 96پنجشنبه 25 مهر 1398 - 08:53 باورم نمیشه تونستم بیام سایت بالاخره
بچه ها خیلی دلم براتون تنگ شده
تو این مدت حتی یه روزم فراموشتون نکردم
ولی حیف که نمیتونم زیاد تو جمعتون باشم
امیدوارم زندگی های همگیتون عالی عالی شده باشه
منم زندگیم خوبه خداروشکر دیگه خیلی از مشکلات قبلیم بر طرف شده
هیچوقت کمک های شما عزیزام رو فراموش نکردم مخصوصا مارال جون که خیلی زحمت کشید برام.تک تکتون رو دوست دارم.نهال عضو
ارسالها: 0
عضویت: 12 شهریور 96شنبه 11 آبان 1398 - 20:46 واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای مهدیس تویی
دلم برات تنگ شده بود
اتفاقا چند باری یادت کردیم که کاش بود ...خدا روشکر که حالت خوبه و زندگیت روبراهه
انشالله هر جا هستی دلت شاد و اروم و لحظه هات شیرین و قشنگ باشه ...
منم دوستت دارماللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم عضو
ارسالها: 0
عضویت: 31 خرداد 96یکشنبه 22 دی 1398 - 06:29 سلـــــــــــــــــــــــــــام علیکــــــــــــم
خوبید خوشگلـــــــــااللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم عضو
ارسالها: 0
عضویت: 31 خرداد 96یکشنبه 22 دی 1398 - 06:30 سلـــــــــــــــــــــــــــام علیکــــــــــــم
خوبید خوشگلـــــــــااللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم عضو
ارسالها: 0
عضویت: 31 خرداد 96یکشنبه 22 دی 1398 - 06:31 جمع شین دوباره همینجـــــــــــــــــا- +1
کبوتر عضو
ارسالها: 0
عضویت: 21 تیر 96یکشنبه 22 دی 1398 - 14:15 سلام.خوبی صلوات جان.آره کاش دباره بچه هابیان اینجا
آخرين وبلاگها