Loading...

  • دوشنبه 12 فروردین 1392 - 21:22

    یک کار دست جمعی ... نوشتن یک داستان (6145 بازدید)

    یک کار دست جمعی ... نوشتن یک داستان
  • دوشنبه 12 فروردین 1392 - 21:23
    از همه شما خانم ها و آقایون ، می خوام موضوغاتی که کمتر بهشون توجه شده اند رو بیان اینجا ، پرداختش کنیم ... و یک داستان ممتد بنویسیم
  • دوشنبه 12 فروردین 1392 - 21:24
    موضوغش هم باشه در مورد اهمیت زندگی ... می تونید ، اون چیز هائی که به ذهن تون می رسه رو اینجا بیان کنید
  • دوشنبه 12 فروردین 1392 - 21:25
    موضوغ هم باشه در مورد ازدواج یک پسر با یک دختر که زاید اهل زندگی نیست و بغد از زندگی ، دختر می خواهد از مسائل زندگی و دختر تازه به دنیا اومده شون شونه خالی کنه و غین چند سال قبل با دوست هاش خوش باشه و زندگیش تو پارتی باشه
  • دوشنبه 12 فروردین 1392 - 21:26
    البته پسره دختره رو با این شرائط گرفته ، اما دیدش به زندگی غوض شده ، اما می بینه زنش نه تنها غوض شده ، بلکه هر روز بیشتر غر می زنه ...
  • دوشنبه 12 فروردین 1392 - 21:29
    آخر فیلم از الان مهمه ... دختره ، آدم میشه بیاد سر زندگی ؟؟ داستان تکراری میشه !! مگه اینکه بزاریم مثلاً 5 سال بغدش !! این 5 سال مرده ، میره زن دوم می گیره ...
    حالا این زنه دوم ، چطور با مردهه باید باشه .. سازگار ؟ یا مثل اولی ... یا سازگار باشه و بغد تو طول داستان به رحمت ایزدی پیونده تا زن قبلیه راحت تر بیاد ، دوباره زن مردهه بشه ؟
  • دوشنبه 12 فروردین 1392 - 21:30
    یا اینکه ، مرد رو از اول دیدش رو کمی به زندگی + نشون بدهیم .. زنه اول فیلمه آدم بشه ، اما مردهه به مرور از راه به در میشه و همون راه زنش رو که ازش جدا شده ، ادامه میده و زنش میاد بچه رو ازش پس می گیره !!
  • دوشنبه 12 فروردین 1392 - 21:31
    خلاصه آخر فیلم از الان مهمه .... بیاین پیشنهاد هاتون رو بگین
  • دوشنبه 12 فروردین 1392 - 21:33
    کلاً دوست ندارم داستان زیاد بی حال و کلیشه ائی باشه ... اینه که فکر از راه به در شدن پدره ، زیاد هم بدک نیست ...شاید اون زمانی که جفت شون از راه به در شدند ، یک مدت ننه پسره ، از بچه هه نگه داری کنه .... یوهو ...
    اصلاً هر کی تاپیک رو دید ، نظری هم در مورد ، داستانه نداشت ، بگه این طرح تا چه حد نو یا کلیشه ائی هست
  • دوشنبه 12 فروردین 1392 - 21:34
    زن فیلم باید نهایت ، 25 سالش باشه و از این اسم های جدید ، غین پارمیدا ، پریسا و .. داشته باشه
  • دوشنبه 12 فروردین 1392 - 21:36
    مرد زندگی هم نه زیاد ، مرد زندگی باشه ، نه زیاد لا قید ، بین این دو تا باشه .. اصلاً چنین مردی دیدین ؟؟ اینو بگین ، خیلی مهمه برای داستان
    این مردی که دیدین ، چه ویژگی ائی داشته ( بین لاقید و اهل زندگی )
  • مامان ترانه
    مامان ترانه
    دوشنبه 12 فروردین 1392 - 21:39
    سلام چقدر پر انرژی هستین شما؟
  • دوشنبه 12 فروردین 1392 - 21:44
    اتفاقاً از بس انرژی ام کم شده و خیلی وقته ، دنبال نوشتن یک داستان هستم ، این موضوغ رو زدم .. بلاخره باید از یک جائی شروغ می کردم .. شما ایده ائی ندارین
  • دوشنبه 12 فروردین 1392 - 21:45
    می دونید ، اگه مثل قبل ، انرژی داشتم ، نیازی به ایده کسی نداشتم .. الان کشش قبل رو ندارم ... اینه که به همفکری نیازدارم
  • مامان ترانه
    مامان ترانه
    دوشنبه 12 فروردین 1392 - 21:45
    من هم میتونم یه داستان بگممممممم
  • مامان ترانه
    مامان ترانه
    دوشنبه 12 فروردین 1392 - 21:46
    من نزدیک یک سال پیش اینجا عضو شدم ولی اصلا دیگه نیومدم اینجا همش نی نی سایت بودم ولی دیگه انجا نمیخوام برم
  • مامان ترانه
    مامان ترانه
    دوشنبه 12 فروردین 1392 - 21:47
    بعدشم داستان گفتن من خیلی زیاد هستش و کوتاه نیستن و همشون بلند هستن
  • مامان ترانه
    مامان ترانه
    دوشنبه 12 فروردین 1392 - 21:49
    رفتین انگاری
  • دوشنبه 12 فروردین 1392 - 21:49
    خب ، طرح هاشو یکی یکی بگین .. ما شاخ و برگ بهش بدهیم
  • دوشنبه 12 فروردین 1392 - 21:50
    یا به اصلاح منتقد ها بیشتر بهش پرداخت کنم
  • دوشنبه 12 فروردین 1392 - 21:51
    یغنی شما اینجا یک سال بودین ، پست نمی دادین ؟؟ بغد امروز تصادفی اومدین یا همیشه اینجا می اومدین و پست نمی دادین ؟





---

مشاوره، آموزش و ساخت فروشگاه اینترنتی