- +55
مارال ادیتور
ارسالها: 0
عضویت: 23 اردیبهشت 96شنبه 23 اردیبهشت 1396 - 22:13 اموزش همسرداری (6836993 بازدید)
سلام به همه دوستای خوبم
امیدوارم اینجا بتونیم باهم دیگه مشکلاتی رو که تو زندگیمون بوجود میاد رو بی دردسروبحث وکشمکش حل کنیم - +1
حوریه عضو
ارسالها: 0
عضویت: 2 مهر 96دوشنبه 1 آبان 1396 - 01:47 عیب نداره پری خانوووم ما جور میکشیمم حوریه عضو
ارسالها: 0
عضویت: 2 مهر 96دوشنبه 1 آبان 1396 - 01:48 بچه ها یه دمنوش باحال و خوش مزه بگم- +1
حوریه عضو
ارسالها: 0
عضویت: 2 مهر 96دوشنبه 1 آبان 1396 - 01:50 یه دونه سیب رو پوست بکنین بعد رنده کنید
بریزین تو قوری تو ش زعفرون و وهل هم بندازین بزارین نیم ساعت تا یک ساعت دم بکشه
بعد تو لیوان نبات بندازین و دمنوش و بریزین طعمش فوق العاده چون سیبش تازه به به دلم خوااااست پرینوش عضو
ارسالها: 0
عضویت: 3 اردیبهشت 96دوشنبه 1 آبان 1396 - 01:53 صحراجان فکرکن اخرماهه و حساب بانکیمون ته کشیده
از اونور نوه عموی مادرشوهرم!!! تازه بدنیااومده
زنگگگگ و زنگگگگگ باید برید دیدنشون
همسرم میگه مامان مبارک باشه ولی اولش که نسبتشون دوره بعدشم شرایط نداریم
میگه واااااای چه ادم نبینید شماهااااا فلان و...
چندبار باتمام عزت نفسی که دارم مجبورشدم رک بگم
مامان شما تاحالا حساب بانکی تون ته کشیده؟؟؟؟؟
میگه اره
میگم ماهم دقیقا در چنین شرایطی هستیم لطفا درک کنیدصحرا عضو
ارسالها: 0
عضویت: 7 تیر 96دوشنبه 1 آبان 1396 - 01:55 پرينوش وقتي با مارال آشنا شدم واسه محبت كردن پيش قدم شدم
ديگه بدم ميومد كه همسرم از ترس من كاري نكنه
و واقعا پذيرفتم كه اونا پدر و مادرن و حق دارن و همسرم دلش مي خواد بهشون توجه خاص كنه و چون همسرمو دوست دارم بايد منم بپذيرم
الان چون اينارو قلبا باور كردم ديگه اگه كاريم كنه حتي خارج از وظيفه،ناراحت نميشم و تشويقشم مي كنم
و اثرش و تو زندگي پدر و مادر خودمم ديدم
حتي همسرم به پيشنهاد من با وجود مشكلات مالي شديد واسه مامانش يه مبلغي نفقه تعيين كرده
و از اون طرف خانواده ش با من خيلي بهتر شدن و الان پسرشونو خوشبخت ميبيننپرینوش عضو
ارسالها: 0
عضویت: 3 اردیبهشت 96دوشنبه 1 آبان 1396 - 01:56 حوریه جووونم به به مرسی گفتی یاداوری شد امشب براهمسرم درست کنم
وااای با کاپ کیک دارچینی چیییی میشه
یکم دیگه میرم کاپ کیک هم میدرستمصحرا عضو
ارسالها: 0
عضویت: 7 تیر 96دوشنبه 1 آبان 1396 - 01:56 حوريه جون دستت درد نكنه منم مي درستم دمنوشتوحوریه عضو
ارسالها: 0
عضویت: 2 مهر 96دوشنبه 1 آبان 1396 - 01:56 تازه من ژله طالبی هم درست کردمم برا شوهرر- +1
.mahta. عضو
ارسالها: 0
عضویت: 24 اردیبهشت 96دوشنبه 1 آبان 1396 - 01:57 صحرا جون افرین به تو.خیلی خوشم اومد از پستت و حرفایی که زدی.
.
من برم نماز باز میام.
حوریه میرم درست میکنم دمنوشوو صحرا عضو
ارسالها: 0
عضویت: 7 تیر 96دوشنبه 1 آبان 1396 - 01:58 مي فهمم پرينوش جون خيلي شرايط سختيه پرینوش گفته:صحراجان فکرکن اخرماهه و حساب بانکیمون ته کشیده
از اونور نوه عموی مادرشوهرم!!! تازه بدنیااومده
زنگگگگ و زنگگگگگ باید برید دیدنشون
همسرم میگه مامان مبارک باشه ولی اولش که نسبتشون دوره بعدشم شرایط نداریم
میگه واااااای چه ادم نبینید شماهااااا فلان و...
چندبار باتمام عزت نفسی که دارم مجبورشدم رک بگم
مامان شما تاحالا حساب بانکی تون ته کشیده؟؟؟؟؟
میگه اره
میگم ماهم دقیقا در چنین شرایطی هستیم لطفا درک کنید- +1
حوریه عضو
ارسالها: 0
عضویت: 2 مهر 96دوشنبه 1 آبان 1396 - 01:58 برین درست کنینن
منم برم ببینم سیب داریم بدرستمم
فقط بزارین قشنگ دم بکشهه پرینوش عضو
ارسالها: 0
عضویت: 3 اردیبهشت 96دوشنبه 1 آبان 1396 - 01:59 صحراجان بخدا نصف لطف هایی که به خانواده همسرم میکنیم رو من همیشه پیشنهاد میدم
لطف به خواهرو مادرو پدرش که چیزی نیست
ولی مادرهمسرم محدوده توقعش خییییلی وسیعه !
مثلا اگه ما جشن عقد همسایه دخترش نریم میشیم بده!
عمق فاجعه رو متوجه شدی؟؟
دیگه اینجا من و همسرم نمیذاریم مارو تااینحد درگیر خودش کنه
وگرنه برای خودش همه کارمیکنیمحوریه عضو
ارسالها: 0
عضویت: 2 مهر 96دوشنبه 1 آبان 1396 - 02:00 پرینوش خیلی خوبه همسرتم داره مدیریت میکنهصحرا عضو
ارسالها: 0
عضویت: 7 تیر 96دوشنبه 1 آبان 1396 - 02:01 ممنونم مهتا جونپرینوش عضو
ارسالها: 0
عضویت: 3 اردیبهشت 96دوشنبه 1 آبان 1396 - 02:02 ناراحتی من ازاینه بااینکارهاش استقلال مارو داره میگیره
من و همسرم پدرومادر فرداییم
من به همسرمم گفتم فردا پیش دخترمون مامان بااین لحن باهات صحبت کنه و به این شددددددت امرونهی کنه فکرنمیکنی احترام پدرانت ممکنه خدشه دارشه؟؟؟
ما بعنوان یک خانواده مجزا خودمون تصمیم میگیریم چه مراسمی بریم چه مراسمی نریم..
.
حالا باوجود این مرز گذاری های بااحترام خیلی خیلی خیلی بهترشده مادرهمسرم.پرینوش عضو
ارسالها: 0
عضویت: 3 اردیبهشت 96دوشنبه 1 آبان 1396 - 02:04 اره خداروشکر
ولی یک وقتا بی سیاستی میکنم شدیدا و حس میکنم دیگه نمیخواد همراه باشه مثل بحث اخیرمون
حوریه گفته:پرینوش خیلی خوبه همسرتم داره مدیریت میکنهصحرا عضو
ارسالها: 0
عضویت: 7 تیر 96دوشنبه 1 آبان 1396 - 02:05 پرينوش جون شما محبت بكن هميشه زنگ بزن حالشو بپرس كم كم باهاش راحت تر بشو
وقتي ميگه جشن عقد دختر همسايه لبخند بزن بگو مامان جون چشم اگه شرايط جور شه حتما
منم خيلي دلم جشن مي خواد
و بعد سعي كن يه برنامه اي بريزي كه نري و دروغم نگفته باشي
واقعا حفظ حريم و حس استقلالم خيلي مهمه
من الان اگه نتونم جايي رو برم همين و ميگم
ميگم خيلي دلم مي خواست ولي شرايط جور نشد
البته من الان دخترمو بهانه مي كنم
مطمئن باش شمام بچه دار بشيد هم همسرت هم مادرش يكم تغيير مي كننپرینوش عضو
ارسالها: 0
عضویت: 3 اردیبهشت 96دوشنبه 1 آبان 1396 - 02:07 صحراجون مادرهمسرم منو به زبون خوش داشتن میشناسه
اتفاقا من همیشه اینجور جواب میدم
ولی دوسه بارشنیدم پشتم میگه ادمو میخواد خرکنه من که میدونم دوست نداره!!!
درحالی که فقط احترامه خداشاهده.mahta. عضو
ارسالها: 0
عضویت: 24 اردیبهشت 96دوشنبه 1 آبان 1396 - 02:08 بچه ها شماها برنامه غذایی هفتگی مشخص دارین ؟پرینوش عضو
ارسالها: 0
عضویت: 3 اردیبهشت 96دوشنبه 1 آبان 1396 - 02:08 اره صحراجون بچه دارشیم ممکنه استقلالمون رو بیستر درک کنه
آخرين وبلاگها