- +55
مارال ادیتور
ارسالها: 0
عضویت: 23 اردیبهشت 96شنبه 23 اردیبهشت 1396 - 22:13 اموزش همسرداری (6836938 بازدید)
سلام به همه دوستای خوبم
امیدوارم اینجا بتونیم باهم دیگه مشکلاتی رو که تو زندگیمون بوجود میاد رو بی دردسروبحث وکشمکش حل کنیم بانو عضو
ارسالها: 0
عضویت: 31 تیر 95پنجشنبه 13 اردیبهشت 1397 - 04:34 مایده به تنفس گفتم دادی یا نه- +1
فندوقی عضو
ارسالها: 0
عضویت: 26 اردیبهشت 96پنجشنبه 13 اردیبهشت 1397 - 04:42 اواااا تورو هم یادم رفت خخخخ
ماشالله زیادید
مارال هم جا انداختم، خاک وچوک خخخخ
صحرا گفته:پس من چي فندق فندوقی عضو
ارسالها: 0
عضویت: 26 اردیبهشت 96پنجشنبه 13 اردیبهشت 1397 - 04:43 من به نهال مشکوکم
حس میکنم درمانش رو شروع کرده نمیدونمچرا
ان شالله که هرجا هست خوش باشه و اوضاع بر وفق مرادش.
نهال چیز بیا یه خبر از خودت بدهفندوقی عضو
ارسالها: 0
عضویت: 26 اردیبهشت 96پنجشنبه 13 اردیبهشت 1397 - 04:44 آقا من دلم میخواد زمان زودتر بگذره و دنیا بیاد
میخوام ببینم چه شکلیه /بانو عضو
ارسالها: 0
عضویت: 31 تیر 95پنجشنبه 13 اردیبهشت 1397 - 04:49 بارداری خیلی شیرینه، لذت ببر ازش
حسابی بخواب و استراحت کن که بعدش ارزو به دل نمونی خخخخبانو عضو
ارسالها: 0
عضویت: 31 تیر 95پنجشنبه 13 اردیبهشت 1397 - 04:50 روز تعطیله شوهرش خونست نمیادیاسمینم عضو
ارسالها: 0
عضویت: 23 اردیبهشت 96پنجشنبه 13 اردیبهشت 1397 - 05:54 مو اومدوم سلاااااااااااااااااممارال ادیتور
ارسالها: 0
عضویت: 23 اردیبهشت 96پنجشنبه 13 اردیبهشت 1397 - 06:19 سلام خوبین
مانانم اینا امشب مهمونی داشتن ولی من درست متوجه نشده بودم
البته از شوهرمپرسیدم گفت مامانت گفت امشب
دلم گرفته اوفففففمیتیل عضو
ارسالها: 0
عضویت: 28 اردیبهشت 96پنجشنبه 13 اردیبهشت 1397 - 06:23 سلام مارال جون
خوبی؟
منم اومدم اصفهان.
خونه خواهرشوهرم
شوهرم مریض شد همش تو اتاق خوابیده
اینم شانس من
همیشه من تو جمعشون تنهاممارال ادیتور
ارسالها: 0
عضویت: 23 اردیبهشت 96پنجشنبه 13 اردیبهشت 1397 - 06:24 عیبی نداره خوش بگذرهمیتیل عضو
ارسالها: 0
عضویت: 28 اردیبهشت 96پنجشنبه 13 اردیبهشت 1397 - 06:34 مارال دوتا دیگه خواهرشوهرامم اومدن
امروز یکیشون خیلی بهم تیکه انداخت.
سه بار سوره والعصر خوندم ب خودم فوت کردممیتیل عضو
ارسالها: 0
عضویت: 28 اردیبهشت 96پنجشنبه 13 اردیبهشت 1397 - 06:35 شوهرم تو خونه خوابیده من تنهایی باهاشون میرم بیرون.
نمیتونم بگم نه من نمیام
فکر میکنم زشته .
خودمم عذاب میکشمصحرا عضو
ارسالها: 0
عضویت: 7 تیر 96پنجشنبه 13 اردیبهشت 1397 - 06:42 ميتيل اگه تنها بري بهت خوش نمي گذره خوب بگو شوهرم مريضه مي خوام بمونم پيشش
اگر بهت خوش مي گذره خوب برو
ايندفعه ام شوهرت شانس آورد مريض شد وگرنه با دوستاش مي رفت بيرون تو زهر مارش مي كرديصحرا عضو
ارسالها: 0
عضویت: 7 تیر 96پنجشنبه 13 اردیبهشت 1397 - 06:43 مارال آفرين به تو كه مي توني نري بموني پيش شوهرت
اگه مامان من بود ناراحت ميشد از نرفتنممیتیل عضو
ارسالها: 0
عضویت: 28 اردیبهشت 96پنجشنبه 13 اردیبهشت 1397 - 06:49 اگه من نمیرفتم میموندم پیشش.
خواهر شوهرم ک صاحب خونست معذب میشد یا نمیرفت
یا کوفتش میشد گردش.
بهم بد نمیگذره.
ولی خب بینشون غریبی میکنم.
دلم میخواست شوهرم کنارم باشه
ک هیچوقت نیست.
ضمنا اینجا رفیق نداره خخخخمیتیل عضو
ارسالها: 0
عضویت: 28 اردیبهشت 96پنجشنبه 13 اردیبهشت 1397 - 06:51 خواهر شوهر دومیم با دخترش خیلی بهم امروز صبح تیکه انداختن.
منم از ظهر سعی کردم قاطیشون نشم
با لبخند بینشون هستم ولی حرف نمیزنم.
ب هر حال هر چقدرم خوب فامیل شوهرن دیگه.
صمیمی نمیشه شدمیتیل عضو
ارسالها: 0
عضویت: 28 اردیبهشت 96پنجشنبه 13 اردیبهشت 1397 - 06:54 بهم گفت خیلی خوش شانس بودی ک وارد خانواده ما شدی.
حس بدی بهم دست داد.
انگار منو از پشت کوه پیدا کردن اوردن شهر
همییییشه از این خود برتر بینیشون اذیت میشم
رفتنیم اومدن گفتن شما ماشین ندارین بیاین با ماشین ما بریم.
منم خنگ شدم قبول کردم.
از تهران تا اصفهان دختر کوچیکش مشت زد بهم گفت جامونو تنگ کردیمیتیل عضو
ارسالها: 0
عضویت: 28 اردیبهشت 96پنجشنبه 13 اردیبهشت 1397 - 06:56 ب شوهرم گفتم اگه یکم منو دوست داری برگشتنی با اتوبوس بریم.
میگه زشته فکر میکنن قهریم
تو دلم گفتم بدرک فکر کنن- +1
مارال ادیتور
ارسالها: 0
عضویت: 23 اردیبهشت 96پنجشنبه 13 اردیبهشت 1397 - 07:02 هعییییییی این نیز بگذر مارال ادیتور
ارسالها: 0
عضویت: 23 اردیبهشت 96پنجشنبه 13 اردیبهشت 1397 - 07:03 هعییییییی این نیز بگذر
آخرين وبلاگها