- +55
مارال ادیتور
ارسالها: 0
عضویت: 23 اردیبهشت 96شنبه 23 اردیبهشت 1396 - 22:13 اموزش همسرداری (6837733 بازدید)
سلام به همه دوستای خوبم
امیدوارم اینجا بتونیم باهم دیگه مشکلاتی رو که تو زندگیمون بوجود میاد رو بی دردسروبحث وکشمکش حل کنیم Ebru عضو
ارسالها: 0
عضویت: 24 اردیبهشت 96یکشنبه 4 تیر 1396 - 00:00 این موضوع هم گذشت
چند وقت بعد مادر شوهرم زنگ زد بهم الو ebru سلام برادر شوهرت با پدر شوهرت دعواشون شده بچم قهر کرده رفته از خونه بیرون تو زنگ بزن منتش رو بکش یه جوری راضیش کن بیاد خونه شما امشب رو اونجا باشه بچم غرور داره روش نمیشه همینطوری برا قهر بیاد خونه شما
بعدا فهمیدم با هم هماهنگ کردن بیاد خونه ما ولی نو خام کنند خودم زنگ بزنم به برادر شوهرم که زبونشون دراز باشه
راستش از این برادر شوهرم خیلی بدم میاد همین قدر بگم چشم ناپاکه
اصلا دلم نبود بگم بیاد مرتیکه بی مزه فکر میکنه خیلی هم الن دلون و دلبره چاره ایی نداشتم مجبور بودم بگم بیاد
وگرنه مادرشوهرم به شوهرم گزارش میداد به زنت گفتیم فلان محل نزاشتپرینوش عضو
ارسالها: 0
عضویت: 3 اردیبهشت 96یکشنبه 4 تیر 1396 - 00:04 بهرحااااال به همسرم گفتم و رفتم
کمک کردم به مادرهمسرم و شبشم همسرم ازسرکاراومد و اومدیم خونمون
و حالا بحثمونEbru عضو
ارسالها: 0
عضویت: 24 اردیبهشت 96یکشنبه 4 تیر 1396 - 00:12 خلاصه زنگ زدم اولش نازو نوز میکرد نه ebru جووون می مونم تو پارک زحمتت نشه
واه واه حالم از لحن کش دارش از همه چیش بهم می خوره
توی این پنج سال ادمشون کردم کمتر از زن داداش جرات ندارند بهم بگند
خلاصه شب امد دلم به شوهرم خوش بود ولی مگه میشد حرص نخورم بابا ما تازه عروس داماد بودیم خودشون که پسر لاتو لوت عوضی چشم ناپاک خودشون رو می شناسند اخه چقدر پستند
پاری بهم ریختن دستم یخ کرده دارم تایپ می کنم هنوز ناهار نخوردم فقط می خوام بنویسم خالی شم
احساس میکنم همون قدر که از یاداوریش داغون میشم سبک هم میشم حسم رو نمی تونم توضیح بدمپرینوش عضو
ارسالها: 0
عضویت: 3 اردیبهشت 96یکشنبه 4 تیر 1396 - 00:15 پارمی مگه نگفتی باسنت بزرگه رانت بزرگ نیست اونوقت؟پرینوش عضو
ارسالها: 0
عضویت: 3 اردیبهشت 96یکشنبه 4 تیر 1396 - 00:18 یعنی فقط باسن داری؟ بدان ران بزرگ؟؟پرینوش عضو
ارسالها: 0
عضویت: 3 اردیبهشت 96یکشنبه 4 تیر 1396 - 00:20 برای ازبین بردن قوس کمر
دراز بکش پاهاتو ببار توشکمت و دستاتو بنداز پشت ساق پات و خودتم نزدیک کن به پات و پاتو به شکمت و 20 ثانیه بمون
روزی 40-50 تاحرکت بزن
الان عکسشم میذارمپرینوش عضو
ارسالها: 0
عضویت: 3 اردیبهشت 96یکشنبه 4 تیر 1396 - 00:23 [color=#333333; font-family: tahoma; font-size: 14px; text-align: center; background-color: #ffface]http://dl.artavil.ir/2mhqkffnqyt9cx3tcij3kins7xilnn1498303348.png[/color]Ebru عضو
ارسالها: 0
عضویت: 24 اردیبهشت 96یکشنبه 4 تیر 1396 - 00:23 هزار تا خاله عمه عمو دارند ولی کسی این هیز رو خونش راه نمیده
تشریف مرگش رو اورد
واقعا نمی تونم اون چند روز که خونمون بود رو یاداوری کنم چون دیگه دارم اشک میریزم پسرم هم ترسیده کمی
فقط بگم اون عوضی روزها که شوهرم میرفت سر کار نمیرفت میشست ور دل من به شوهرم شب ها میگفتم موذبم میگفت مگه پریده بهت؟ موذبم موذبم
جرات نمی کردم چیزی بگم بهش ترس داشتم می خواستم چه جور ثابت کنم
مامانم اینا در جریان قرار گرفته بودند بابام کارد میزدی خونش در نمیومد
تازه نمی دونستند چشم ناپاک هم هست
همین که دو تا نامحرم ساعت ها خونه تنها بودیم داشت دیوونش میکرد
بابام خیلی مودب ه همیشه عفت کلام داره
ما هنوز که هنوزه جرات نداریم پیش بابامون بد صحبت کنیم یا فحش بدیم
ولی به مامانم گفته بود از الف تا یشون رو تا به اتیش نکشیدم بگو اون مرتیکه گورش رو گم کنه از خونه دختر من بره بیرون انقدر باهاش تنها نباشه خبر مرگش صبح برادرش میره بیرون بره باهاش شب که برگشت برگردهپرینوش عضو
ارسالها: 0
عضویت: 3 اردیبهشت 96یکشنبه 4 تیر 1396 - 00:24 چه عجیب پارمی
من هرکیو دیدم باسنش بزرگه رانشم بزرگه
متر داری برو اندازه بزن شایداشتباه میکنی نسبت کمر و باسن و رانت رو وقت کردی اندازه بزن بگوپرینوش عضو
ارسالها: 0
عضویت: 3 اردیبهشت 96یکشنبه 4 تیر 1396 - 00:25 ابرو بمیرم چی کشیدی بااون چشم ناپاک تو اون خونهEbru عضو
ارسالها: 0
عضویت: 24 اردیبهشت 96یکشنبه 4 تیر 1396 - 00:32 هیچی دیگه اخرش با دلخوری رفت
مادر شوهرم اینا در جریان قرار گرفتند شر شد دیگه به پسرمون بی احترامی کرده یه جورایی از خونه انداختتش بیرون فلان
اون مزخرف هم خودش رو مظلوم میکرد
طوری شد که شوهرم میگفت باید بری از برادرم عدر خواهی کنی همین طور از پدر مادرم
من که می دونستم اون عوضی منتظر همین ه که با لبخند بگه اشکال نداره دفعه بعد ایشالله بهتر پدیرایی میکنی گفتم نمگیم نمیکنم فحش و فحش کاری شد بین من و شوهرم که گلومون داشت پاره میشد
اخرش هم من ساکم رو جمع کردم رفتم خونه بابام
البته به بابام اینا گفتم خیلی فحاشی میکنه شوهرم خستم کرده برا این امدمپرینوش عضو
ارسالها: 0
عضویت: 3 اردیبهشت 96یکشنبه 4 تیر 1396 - 00:35 پارمی پس فقط باسنی
ولی مطمئنی 60کیلویی دختر من الان اندازه هام اینه
دورباسن107
دور ران 68
دورکمر92
دورشکم 90
دورسینه106
زیرسینه88پرینوش عضو
ارسالها: 0
عضویت: 3 اردیبهشت 96یکشنبه 4 تیر 1396 - 00:38 من هدفم اینه بعد ماه مبارک دورشکم و کمرو کنم 85 چون همین به نسبت باسنم خوبه انقدر خوردم تواین ماه 5سانت دورشکمم زیاد شده اه همش تقصیر بامیه اس
آخرين وبلاگها