- +29
مارال ادیتور
ارسالها: 0
عضویت: 23 اردیبهشت 96پنجشنبه 13 اردیبهشت 1397 - 07:30 همسرداری ۲ (1998449 بازدید)
ادامه پیچ یک رواینجا ادامه میدیم
چونتعداد صفحات زیاد شده بود وصفحه دیر بالا میومد دوباره ایجاد کردم
خوش اومدین کیانا عضو
ارسالها: 0
عضویت: 7 اردیبهشت 96جمعه 27 مهر 1397 - 18:32 سلام کویین منم دقیقا مثله تو وقتی مجرد بودم بابام اینقد بهم جرات داده بود ک بدونه گواهینامه مینشستم پشت فرمون بابامم بغل دستم میخوابید ولی بعد از ازدواجم با اینگه گواهینامه داشتم شوهرم همش منو میترسوند وقتی مینشستم پشت فرمون همش داد میزد همش منو میترسوند جوری شد ک خودمم دیگه میترسم بشینم پشت فرمون حالا همه ی خانومای فامیلمون راننده شدن اونوقت من ک راننده بودم اینجور!
حتی یکی از جاریام بمن گفت من اعتماد بنفسم پایینه نمیتونم رانندگی کنم حالا بیا و ببین همه جا با ماشینش میره
زن داداشم وقتی مینشست پشت فرمون دستاش میلرزید ولی داداشم اینقد بهش اعتماد بنفس داد ک جاده رو هم راحت میره
یه بار ب شوهرم گفتم اینا همشون از رانندگی واهمه داشتن حالا ببین چ راننده ای شدن اونوقت من ک راننده بودم جرات نمیکنم سوار شم چون تو بهم جرات ندادی لدتر اعتماد بنفسمو گرفتی
شوهرمم با چشم خودش اینارو دیده همیشه میگه فلانی و فلانی و فلانی راننده شدن شوهرشون ماشین خریده انداخته زیر پاشون اونوقت زن من!!!میگه بمیرم برات اصلا غصه نخور ایشالا وضعم خوب شه یه ماشین میخرم میدم دست خودت بهتم رانندگی یاد میدم هرجا خواستی با ماشین برو ک چیزی ک خانمای فامیل کم نداشته باشی
نمیدونم دیگه راس میگه یا دروغ ایشالا ک همینطور باشه
قبلا وقتی مینشستم پشت فرمون قشششنگ میدیدم ک شوهرم ترسیده و رنگش پریده اون بیشتر از من میترسید بخاطر ترسشم نمیزاشت من بشینم فک کنم میترسید اتفاقی بیفته
یادمه اخرین بار ک سوار شدم رفتیم یه قسمت بیابون ک ماشینی نباشه شوهرمم خیلی میترسید هی میگفت الان میندازی توی جوب چرا تند میری الان باید ترمز کنی ای وای الان فلان میشه منم هی شروع کردم ب گفتن این ک نترسسسسی عزیزم هیچی نمیشه نگاه دارم اروم میرم نگااااه بموقع ترمز میگیرم نترسس گلم بعد دیگه ساکت شد منم با ارامش رانندگی کردم الانم خیلی دوس دارم بشینم پشت فرمون و حتما دوباره همینجوری رفتار میکنم ک شوهرمم ترسش بریزه ولی حیف ک ماشین نیستکیانا عضو
ارسالها: 0
عضویت: 7 اردیبهشت 96جمعه 27 مهر 1397 - 22:29 اوف برشما چرا پنجشنبه جمعه ها اینجا کساد میشه؟کیانا عضو
ارسالها: 0
عضویت: 7 اردیبهشت 96جمعه 27 مهر 1397 - 22:29 چرا هیشکی نمیاد؟حوریه عضو
ارسالها: 0
عضویت: 2 مهر 96شنبه 28 مهر 1397 - 02:58 سلام خوشگلا چطورين !؟؟؟
من كه روز جمعه ام و تنها تو خونه فقط دراز كشيدم
الانم همسرم داره مياد
لباسامو عوض كردم
عكسشو براتون ميزارمحوریه عضو
ارسالها: 0
عضویت: 2 مهر 96شنبه 28 مهر 1397 - 02:59 کیانا عضو
ارسالها: 0
عضویت: 7 اردیبهشت 96شنبه 28 مهر 1397 - 03:51 سلام سلامکیانا عضو
ارسالها: 0
عضویت: 7 اردیبهشت 96شنبه 28 مهر 1397 - 03:51 حوریه کفش رو فرشی ایناس؟کیانا عضو
ارسالها: 0
عضویت: 7 اردیبهشت 96شنبه 28 مهر 1397 - 03:53 خوشکلهحوریه عضو
ارسالها: 0
عضویت: 2 مهر 96شنبه 28 مهر 1397 - 04:42 مرسي كيانا جون نه اينا پاپوش زمستونيهشالیزار عضو
ارسالها: 0
عضویت: 23 بهمن 96شنبه 28 مهر 1397 - 05:18 حوریه آشغالتو رو فرش نندازخخخخخخخحوریه عضو
ارسالها: 0
عضویت: 2 مهر 96شنبه 28 مهر 1397 - 06:28 خخخخ شالي كوفتتتتمهربان عضو
ارسالها: 0
عضویت: 17 تیر 96شنبه 28 مهر 1397 - 13:44 سلام به همه دوستانمهربان عضو
ارسالها: 0
عضویت: 17 تیر 96شنبه 28 مهر 1397 - 13:45 کیانا با خودم پستهات خیلی تعجب کردم
از اونجا که دوستان توضیحات داده بودند من هر چی بنویسم تکراری میشه- +1
مهربان عضو
ارسالها: 0
عضویت: 17 تیر 96شنبه 28 مهر 1397 - 13:49 من همیشه از همسرم زودتر از خونه درمیام
شما همیشه از زیر قرآن رد میکنید من حسودیم میشه خخخ
پیروز از زیر قرآن ردش کردم و راهی کربلا شد
خدا سفر همه مسافران اسلام بویژه زائران اربعین را به سلامت و پر امید کند انشاءالله مهربان عضو
ارسالها: 0
عضویت: 17 تیر 96شنبه 28 مهر 1397 - 13:50 روزها کوتاه شده تصمیم گرفتم از امروز قضاهای روزه هام رو بگیرم
هنوز تعدادی از روزه های قضایی که سر بارداری پسرم خوردم مونده
خدا کمک کنهمهربان عضو
ارسالها: 0
عضویت: 17 تیر 96شنبه 28 مهر 1397 - 13:56 دوستانی که از خانوادههاتون دورین و به قوب خودتون تو غربتین
همبن غربت برای خودسازی عالیه از این موهبت پنهان استفاده کنید
همین دلتنگیها خودش میتونه عامل رشد بشه اگه بهش خوب توجه کنیم
همین که تو این دلتنگیها یاد خدا تو دل بیشتره
همین که حال دل ادم روحانی تر میشه
الان که من خیلی پر مشغله هستم و حتی وقت دلتنگی ندارم
خیلی دلتنگ همون دلتنگیهام خخخخ نخندید این جمله ام خیلی واقعی بود
نمیدونم منظورم رو رسوندم یا نه
اخه من خودم سالها این وضعیت رو تجربه کردم حالتون رو درک میکنم- +1
مهربان عضو
ارسالها: 0
عضویت: 17 تیر 96شنبه 28 مهر 1397 - 14:04 مهتا جان تو منو یاد جوانیهای خودم میندازی
اینکه دوست داری رسد معنوی داشته باشی و ..
به حالت غبطه میخورم
ولی یک نکته رو بهت بابت تجربه میگم فکر کنم قبلآ هم به نوعی بهت گفته بودم
ببین این مسیری که میری عالیه هست اما در همیشه در نظر داشته باشد ما تو این شرایط ادمهای عادی هستیم و با ظرفیت محدود
و این دنیا پر از موضوع برای نا امیدی حواسمون باشه یکدفعه باطری خالی نکنیم
زیرا همین موانع دنیایی خودش یه جور امتحان هست که به نظر خود من خیلی سخت تر از موانع تعریف شده و مصیبتها هست
همیشه این نکته رو حواسمون باشه تا از تین چالشهای فکری به خوبی عبور کنیم
امیدوارم تونسته باشم منظورم رو برسونم
منم دعا کن که از همیشه محتاج تر به دعای خیرتان هستم مهربان عضو
ارسالها: 0
عضویت: 17 تیر 96شنبه 28 مهر 1397 - 14:06 روز سرشار از خوشی روحی و معنوی و جسمی داشته باشید
یا علی
التماس دعاکیانا عضو
ارسالها: 0
عضویت: 7 اردیبهشت 96شنبه 28 مهر 1397 - 15:43 من ک پستهامو پاک کرده بودم چجوری خوندیشون؟؟؟!!!!!!Queen عضو
ارسالها: 0
عضویت: 23 اردیبهشت 96شنبه 28 مهر 1397 - 16:18 سلام صبح همگی بخیر و شادی
انشاءالله هفته ای پر از نشاط و شادی و روزی فراوان و مهمتر از همه سلامتی نصیب همه بشه
الهییی امیننننننن
آخرين وبلاگها