- +55
مارال ادیتور
ارسالها: 0
عضویت: 23 اردیبهشت 96شنبه 23 اردیبهشت 1396 - 22:13 اموزش همسرداری (6836282 بازدید)
سلام به همه دوستای خوبم
امیدوارم اینجا بتونیم باهم دیگه مشکلاتی رو که تو زندگیمون بوجود میاد رو بی دردسروبحث وکشمکش حل کنیم شالیزار عضو
ارسالها: 0
عضویت: 23 بهمن 96سه شنبه 24 بهمن 1396 - 05:24 نه ماعده جون نداره .ولی شوهرم تو حرفاش غیر مستقیم میگه که چرا برادات کاری نمیکنن .راستم میگه برادرام خودشونو دخالت نمیدن بغیر یکیشون .ماشین زیر پاشونه ولی کمک حال مامانم نیستن منم که نزدیک مامانم حیستم وگرنه نوکریشم میکردم .ولی خوب اونجور خودم و مامانم میخواد نمیتونم کمک حالش باشم .الان خونه تکونیشو من شروع کردم هر دفعه که میرم دارم ی کاریشو میکنم .خونه خودم که میرسم دیگه جون ندارم ولی ایشالا که همیشه سالم باشه .مائده گفته:شالی جون مگه غیر از تو دختر دیگه ای هم داره ؟خوب تو مونس تنهایهای مامانتی هر چه قدر در توانته وهمسرت رضایت میده برای مامانت وقت بزار حتی اگه خودت این وسط گاهی خسته بشی همه مادرا هم وقتی ما کوچیک بودیم همه عمرشون صرف بزرگ کردن ما کردنشالیزار عضو
ارسالها: 0
عضویت: 23 بهمن 96سه شنبه 24 بهمن 1396 - 05:42 آره زیادم نمیتونم برم چون هم مامانم وابسته به من میشه هم شوهرم حساس میشه .قبلا مامانم خیلی مستقل بودو همه کاراشو خودش میکرد ولی الان انگار داره به من وابسته میشه .ایشالا که هیچ پدرو مادری محتاج اولاد نشن و همیشه سالم و سلامت باشن و همه بچه ها هم کمک حال پدرو مادرشون .ولی بازم خدا راشکر این چند وقته که مامانم مریضبوده شوهرم واقعا درکم کرده و خودش میگه برو به مامانت برس ولی خوب منم حد رو نگه میدارم .راضیم به رضای خدا .خدا راشکر.
مائده گفته:درکت میکنم شالی پسرای الان تا ازدواج میکن دیگه ......رو مخ شوهرت کار کن شوهر منمقبلا نمیزاشت یا غر میزد از وقتی پدر خودش مریض شد ومن اصلا غر نزدم وکمک حالش بودم الان کمی بهتر شده
ولی کلا در حدی که همسرت راضی باشه برو پیش مامانت منم از مامانم دورم- +1
Ebru عضو
ارسالها: 0
عضویت: 24 اردیبهشت 96سه شنبه 24 بهمن 1396 - 07:28 سلام
فندق باور کن باورم نمیشه چرا اینطور میکنی
چرا نمی خوای قبول کنی اشتباه داشتی؟
چرا نمی خوای قبول کنی زن باید تو زندگی نیم من باشه؟
چرا گذاشتی کار به اینجا بکشه
سرگیجه دارم شاید باورت نشه ولی عمیقا برات ناراحتم
چرا شوهرت انقدر رو خانوادش حساس کردی؟
تو که چیزی تو دلت نیست
تو که انقدر ذاتت پاکه میگفتی می خوای باهاشون تو یه خونه زندگی کنی
تو که...
چرا نگرش همسرت رو در مورد خودت دستی دستی بد میکنی؟
سر هیچی
شوهرت باهات بد تا کرد
بد حرف زد
راهش اینه وقتی کلش گرمه بری سراغش و سوال جوابش کنی؟
تو رو خدا نزار بدتر شه
ببین بابات چی گفت...گفت همه آرزو زندگی شما رو دارند
به خاطر خودت شوهرت خانوادت همه چی رو از اول بساز
و دیگه نزار اتفاق دیشب تکرار شه
لطفا - +2
Ebru عضو
ارسالها: 0
عضویت: 24 اردیبهشت 96سه شنبه 24 بهمن 1396 - 07:30 حوری قشنگم ایشالله به زودی زود این مشکلت هم حل بشه
و دوباره همون حوریه با نشاطِ سابق بشی شالیزار عضو
ارسالها: 0
عضویت: 23 بهمن 96سه شنبه 24 بهمن 1396 - 16:07 سلام صبح بخیر .حال احوال .چخبرافندوقی عضو
ارسالها: 0
عضویت: 26 اردیبهشت 96سه شنبه 24 بهمن 1396 - 16:30 سلااااام
چشم ابرو جون میدونم منم مقصرم و سهم اشتباهمو قبول دارم نمیگم کلا من مقصر نیستم چرا هستم چون خودم باعث این حساسیت شدم. درستش میکنم- +1
فندوقی عضو
ارسالها: 0
عضویت: 26 اردیبهشت 96سه شنبه 24 بهمن 1396 - 16:31 این ند روز غر زیاد زدم حالا خبر خوبه رو بدم
بی بی چکم مثب شد فندوقی عضو
ارسالها: 0
عضویت: 26 اردیبهشت 96سه شنبه 24 بهمن 1396 - 16:58 بچه ها عکسای اینستای شوهرم اومده تو گوشی من
یعنی چی؟ با خط من تل نصب کرده رو گوشیش؟؟
نمیفهمم اصلا- +1
پری عضو
ارسالها: 0
عضویت: 11 خرداد 96سه شنبه 24 بهمن 1396 - 18:24 سلام
فندق جون تبریک میگم دوست مهربونم
خیلی خوشحال شدم برات - +1
شالیزار عضو
ارسالها: 0
عضویت: 23 بهمن 96سه شنبه 24 بهمن 1396 - 18:47 دارم ورزش میکنم . - +1
شالیزار عضو
ارسالها: 0
عضویت: 23 بهمن 96سه شنبه 24 بهمن 1396 - 19:58 سلام پری جون ممنون .تو چطوری خوبی - +1
شالیزار عضو
ارسالها: 0
عضویت: 23 بهمن 96سه شنبه 24 بهمن 1396 - 20:00 بچه ها امروز دعای توسل به نیت شهید ابراهیم هادی فراموش نشه .منم خیلی دعا کنین .برا کار شوهرم دعاش کنین .من به دعای اینجا واقعا اعتقاد دارم .مرسی پری عضو
ارسالها: 0
عضویت: 11 خرداد 96سه شنبه 24 بهمن 1396 - 20:26 ممنون شالیزار جون- +1
Queen عضو
ارسالها: 0
عضویت: 23 اردیبهشت 96سه شنبه 24 بهمن 1396 - 21:34 فندقی من تازه پست دعواتو خوندم خیلی ناراحت شدم انشاءالله این سری مشکلت اساسی حل بشه آدلیا عضو
ارسالها: 0
عضویت: 23 اردیبهشت 96سه شنبه 24 بهمن 1396 - 21:56 شالیه گلم منم دلم واسه تو و بفیه بچه ها تنگیده بود, مائده شدیدا با حرفت موافقم مشکلات زندگیه ما دقیقا به خاطر تصمیمات و انتخاب های اشتباست- +1
آدلیا عضو
ارسالها: 0
عضویت: 23 اردیبهشت 96سه شنبه 24 بهمن 1396 - 21:59 فندقی جونم خیلی ناراحت شدم, این رفتار های شوهرت رو خوب میظناسم چون شوهر منم از اینجور برخورد ها زیاد کرده, تنها راهش گذشت زمانه و اینکه دیگه لام تا کام درمورد خانوادش هیچ حرفی نزنی, کاریه که من چندین ماهه دارم انجام میدم , اما با این وجود میدونم بازم اگه بحثه خانوادش پیش بیاد دنیا رو بهم میریزه اما چاره چیه فقط باید سکوت کرد و اینکه خودت کم کم یه حریم خاصی واسه زندگی و رابطه ات با خانواده همسر ایجاد کنی, البته این کارت باید خیلی نامحسوس باشه که همسرت متوجه نشه آدلیا عضو
ارسالها: 0
عضویت: 23 اردیبهشت 96سه شنبه 24 بهمن 1396 - 22:00 شالی جان ایشالله که کار همسرت درست بشه- +1
هندوانه عضو
ارسالها: 0
عضویت: 23 اردیبهشت 96چهارشنبه 25 بهمن 1396 - 00:49 فندوقی جان مبارکه عزبزم.دیگه غصه نخوری ها.به فکر خودت و نی نی باش - +2
فندوقی عضو
ارسالها: 0
عضویت: 26 اردیبهشت 96چهارشنبه 25 بهمن 1396 - 00:51 بچه ها ممنون از همتون
هندونه جان ممنون عزیزم
انشالله اوضاع منم درست میشه
آخرين وبلاگها